تاریخ انتشار :چهارشنبه ۳ جدی ۱۳۹۳ ساعت ۰۰:۱۳
کد مطلب : 104338
مساعی مشترک با ذهنیت متشتت؟
مقام های نظامی پاکستان بعد از حادثه ی خون بار پشاور وارد کابل شدند و با مقام های سیاسی افغانستان به بحث و تبادل نظر پرداختند. در این گفت وگوها، هر دو طرف بر اتخاذ مواضع مشترک علیه طالبان تاکید کردند و خواهان عملیات مشترک نظامی علیه طالبان شدند.
این موضع جدیدی نیست که هر دو کشور روی آن، هم اکنون به آن دست یافته باشند؛ بلکه راه هایی است که در بیش از یک دهه ی گذشته هر دو طرف پیموده اند، اما به نتایج مثبت منجر نشده است.

یکی از علت/ دلیلی که منجر به ایجاد راه حل نشده آنست که هر دو کشور نکوشیده اند اختلاف دو کشور را به صورت اساسی مطرح کنند و به دنبال ایجاد راه حل آن باشند. برای گشودن دروازه صلح، در بدو امر لازم است به این نکته توجه شود که جنگ بر سر چیست؛ چرا هر دو طرف به راه حل قابل قبول دست نمی یابند؟

نکته ی دیگری که قابل یادآوری است این که، آیا می توان با رویکردهای گذشته به مشکلات نگریست و منتظر بود که به نتیجه ای مطلوب برسد یا آن که راهکارها و شیوه های جدیدی باید مد نظر قرار داد تا به نتایج دلخواه بتوان امید داشت.

نخست باید به این پرسش پاسخ داد که اختلاف میان دو کشور بر سر چیست و راه حل نهایی به نظر پاکستانی ها کدام است؟ در اختلاف میان دو کشور، به چند نکته می توان اشاره کرد.
اول این که بعد از جدا شدن پاکستان از شبه قاره هند، اختلاف بر سر مرزهای دو کشور به وجود آمد. قراردادی که میان عبدالرحمن پادشاه وقت افغانستان و حکومت هند بریتانیایی امضا شده بود(۱۸۹۳)، بر سر قرائت این قرارداد اختلاف پیش آمد.

دوم، حکومت های گذشته افغانستان مدعی بودند که قسمتی از خاک پاکستان امروزی مربوط به افغانستان گذشته است، که حکومت استعماری بریتانیا این بخش را به حیله و نیرنگ به خاک هند شرقی یا پاکستان امروز منضم کرده و این میراث اکنون به پاکستان رسیده است. افغانستان به نحوی خواستار واپس گیری آن خاک از پاکستان است.

سوم ، بعد از جدایی پاکستان از هند(۱۹۴۷) اختلاف نظر میان دو کشور بر سر مسئله کشمیر به وجود آمد، تا هنوز به چند جنگ انجامیده که یکی از جنگ ها در ۱۹۷۱ رخداد که منجر به جدایی پاکستان شرقی(بنگله دیش) از پاکستان شد. این اختلاف میان دو کشور باعث شد، که پاکستان همواره احساس بیم کند و هندوستان را به عنوان دشمن همیشگی خود به حساب آورد. دشمن باوری ها سبب می شود که راه های فرار یا عقب نشینی به عنوان بخشی از استراتژی دشمن باوری، مورد توجه واقع شود.

پاکستان برای آن که از حملات احتمالی هند در امان بماند و هم برای آن که افغانستان قدرت مقابله با آن کشور را نیابد و ادعای ارضی نکند، کوشیده تا در تضعیف افغانستان راه های گوناگونی را بپیماید. از فشارهای سیاسی، تهدیدهای امنیتی، جلوگیری از دسترسی افغانستان از بنادر تجارتی آن کشور، مجموعه ای از اعمال تهدیدهای پاکستان نسبت به افغانستان بوده است. افغانستان به عنوان عمق استراتژیک پاکستان از تعبیرها و تعریف های جدید است که تحلیل گران، پرده از نیات و انگیزه های پاکستان برداشته اند. مجموعه این دید و نظر باعث گشته که توجه پاکستانی ها را به افغانستان بیش از پیش معطوف دارد و به چشم یک همسایه نیرومند و دارای استقلال و حق حاکمیت ملی ننگرد. و تلاش کند این کشور همچنان در ضعف سیاسی و ناتوانی های اقتصادی فرو رفته باقی بماند و به پاکستان تکیه کند. و با اراده ی حکومت پاکستان تصمیم بگیرد و با خواسته پاکستانی ها با دنیا به دوستی و یا دشمنی بپردازد.

باور به این پیش فرض ها، دو راه حل را ممکن می سازد. یکی راه حل هایی است که سالیان متمادی کشورها به دنبال آن رفته اند، دیگری مناسبت های جدیدی است که در دهه های اخیر قرن بیستم شکل گرفته و هنوز هم وجود دارد. گفتمان دنیای گذشته همانست که سده های بلندی میان کشورها وجود داشته است. هر کشوری باور داشته که با بلند بردن دیوارهای مرزی می توانند از نفوذ دشمن جلوگیری کنند. و با به کارگیری انواع و اقسام تجهیزات پیشرفته از نفوذ دشمن در خاک خود بکاهد.

فرستادن سرباز بیشتر و تقویت نیروهای امنیتی نیرومندتر از تمهیدات متعارف و متداولی بوده است که برای جلوگیری از نفوذ دشمن به کار گرفته می شده است.
تامین منافع ملی نیز با بسط جغرافیای وسیع تر و داشتن سربازان مجرب تر، کار کشته تر و داشتن تجهیزات مدرن تر ممکن و میسر بوده است.

اقتدار حکومت های گذشته نیز بیشتر به نفوس و پهنای جغرافیا سنجیده می شده است. در مجموع مؤلفه های مهم امنیتی در گرو داشتن مرزهای مستحکم و نیروهای ورزیده به سنجه در می آمده است. اما در دنیای کنونی به ویژه از دهه های اخیر قرن بیستم که فن آوری های الکترونیکی جای فراخی را در فاکتورهای امنیتی کشورها به خود اختصاص داده و انترنت فاصله میان کشورها را کوتاه کرده است جنگ میان کشورها از جنگ فزیکی به جنگ سایبری و الکترونیکی تغییر یافته است.

تقابل میان کشورها از میان نرفته اما رنگ دیگری به خود گرفته است. منافع ملی نیز تعریفی دیگر یافته به صورت یک جانبه و بدون در نظر گرفتن منافع سایر کشورها تعریف نمی شود. به تناسب گفتمان امنیتی جدید، راه حل اختلاف میان کشورها نیز تغییر یافته است. بسیار مهم است که بازیگران سیاسی این گفتمان را درک کنند و تدابیری که اتخاذ می نمایند با گفتمان جدید دنیا همگن و هماهنگ باشد و با دید جدید به اختلاف ها نگریسته شود.

در انتخابات ریاست جمهوری گذشته که آقای اشرف غنی یکی از نامزدهای آن دوره بود و سرانجام موفق به کسب رای مردم نشد. این مشکل در آن زمان با او در میان گذاشته شد و او تاکید می کرد که مشکلات افغانستان با پاکستان از طریق ایجاد رویکرد جدید اقتصادی می تواند قابل حل باشد (نقل به مضمون) درک نگارنده (در آن زمان) از آن سخنان این بود که منظور از این گفته ها آنست که افغانستان با ریاست جمهور اشرف غنی با گفتمان نوی با پاکستان مواجه خواهد شد و حکومت پاکستان را به فرا رفتن از گفتمان گذشته فرا خواهد خواند. حال این که نزاع میان دو کشو هم چنان ادامه دارد؛ رسیدن به راه حل ممکن وقتی میسر می گردد که هر دو طرف به فهم جدیدی از مناسبات دنیا رسیده باشند. از ضلع و زاویه دیگری به یک دگر بنگرند. اگر حکومت پاکستان به این درک رسیده باشد که: ثبات و امنیت پاکستان در تعامل دو جانبه با کشورها از جمله با همسایگان آن کشور میسر می شود؛ منافع ملی نیز در شناخت دنیای جدید از یک سوی و در تعامل مثبت و موثر تامین می گردد. بی تردید به راه حل‏هایی خواهد رسید.

حال پرسش آنست که با توجه به رخدادهای غم انگیز کنونی که در هر دو کشور جریان دارد و جان مردم هر دو سوی مرز را می گیرد؛ آیا پاکستانی ها وقتی به افغانستان می آیند و دور میز مذاکره می نشینند با دید جدید و گفتمان نو می آیند یا آن که با طرز تفکر و اندیشه های گذشته با سران افغانستان به دیدار می پردازند؟ نتیجه ای می توان گرفت آنست تا وقتی تغییری در ذهن پاکستان بوجود نیاید و بپندارد که با ترویج ترور و خشونت می تواند به مقاصد سیاسی و منافع خود دست پیدا کند نه افغانستان روی آرامش را خواهد دید نه پاکستان.

اما اگر دیدها تغییر پیدا کند و دنیا از منظر و مرآی جدید نگریسته شود، بی شک دو کشور منافع مشترک، امنیت مشترک و مشترکات دیگری دارد که با تعامل می تواند به هر کدام دست پیدا کند. پاکستانی ها تصور می بردند که آتش افگندن به خانه همسایه، تنها خانه ی همسایه را می سوزد. اما تجربه ثابت کرد که وقتی آتش مشتعل شد همسایه ها یک سان می سوزند.
مولف : سید مظفر دره صوفی
https://avapress.net/vdcgwt9q7ak9zw4.rpra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما