تاریخ انتشار :پنجشنبه ۹ عقرب ۱۳۹۲ ساعت ۲۱:۱۲
کد مطلب : 77853
نگاهی به پیمان های امنیتی با جهان (بخش سوم )
پس از جنگ دوم خلیج فارس،‌ امریکا چتر امنیتی خود را بر خاور میانه به ویژه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس گسترش داد. از رهگذر این اقدام،‌ ایالات متحده با چندین کشور عربی، پیمان های درازمدت امنیتی امضا کرد که طی آن، این امر زمینه ساز حضور نظامی گسترده امریکا در منطقه، گسیل طیف عظیمی از مستشاران نظامی امریکایی به سرزمین های اسلامی و عربی و همچنین تسهیل دسترسی آسان امریکا به مراکز حساس و استراتژیک این کشورها و سلطه بر منابع نفتی شد.
ایالات متحده با عمان در سال۱۹۹۰، با عربستان سعودی در سال۱۹۹۰، با بحرین در سال۱۹۹۰، با کویت در سال ۱۹۹۱، با قطر در سال ۱۹۹۲و با امارات متحده عربی در سال ۱۹۹۴ موافقتنامه های امنیتی امضا کرد.
از رهگذر امضای این پیمان ها و موافقتنامه ها بود که امریکا هزاران سرباز نظامی، ناوهای پیشرفته جنگی،‌ تسلیحات مدرن روز و همچنین حجم سنگینی از تجهیزات فوق پیشرفته خود را به کشورهای عربی منتقل کرد و این کشورها را به نوعی تحت سلطه خود درآورد.
دو سال پیش تعداد سربازان امریکایی مستقر در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ۲۵ هزار سرباز می رسید. در جنگ افغانستان نیز بخشی از موشک های کروزی که کوهستان های جنوب افغانستان را آماج قرار دادند از پایگاه های دریایی ایالات متحده مستقر در آب های عربی، شلیک شدند.
در ماجرای قاتل قندهار در سال گذشته نیز وقتی او شب هنگام ۱۶ شهروند افغانستانی را در پنجوایی به رگبار بست، فردای همان روز، به صورت پنهانی از افغانستان خارج شد و در پایگاه نظامیان امریکایی در کویت منتقل شد و از آنجا به امریکا انتقال یافت.
در جنگی که قرار بود در سوریه راه اندازی شود نیز امریکا قصد داشت از پایگاه های نظامی خود در کشورهای عربی علیه یک کشور عربی دیگر استفاده کند؛ البته قطر و عربستان سعودی،‌ هزینه های اقتصادی این جنگ امریکایی- عربی را به امریکا متعهد شده بودند!
همچنین غیرنظامیان یمنی که آماج حملات هواپیماهای بی سرنشین امریکایی قرار می گیرند، از پایگاه این هواپیماها مستقر در مرز عربستان سعودی با یمن، هدف گرفته می شوند.
این نشان می دهد که امریکا در خاور میانه و به ویژه در کشورهای عربی، تنها براساس چارچوب های مشخص و تعریف شده پیمان های دو جانبه حضور ندارد؛ بلکه این قراردادها تنها دستاویز نمادین حقوقی برای تعمیم و اعمال سلطه امریکا بر اعراب و کشورهای مسلمان نشین را فراهم می کند.
از سوی دیگر، وجود پایگاه های نظامی ایالات متحده در برخی کشورهای عربی و اسلامی مانند عربستان سعودی، قطر، کویت، امارات متحده عربی و بحرین و مانورها و تمرین های مشترک نظامی امریکا با این کشورها به عنوان راهی برای کنترل و استیلای بیشتر امریکا بر منابع سرشار طلای سیاه نهفته در سرزمین های عربی است.
پس از اشغال کویت توسط نیروهای عراقی زمان صدام در سال ۱۹۹۲ میلادی، امریکا به بهانه خارج کردن عراقی ها از کویت، نظامیان خود را به طور گسترده عازم خلیج فارس کرد و در سال۱۹۹۱ میلادی جنگی برپا شد که امریکایی ها ظاهرا آگاهانه از خاتمه قطعی آن خودداری کردند و به این ترتیب امریکا پس از جنگ خلیج فارس با حفظ نیروهای خود در منطقه سعی کرد بیش از پیش جای پای خویش را تحکیم بخشد.
این در حالی است که همه کشورهایی که در خاور میانه با امریکا روابط مستحکم نظامی و امنیتی دارند، در واقع قدرت غیرمشروع و غیرمردمی خود را مدیون حمایت های امریکا هستند؛ نه مردم و صندوق های رای.
به دنبال آغاز انقلاب های دوسال پیش عربی که در ابتدای امر مستقیما علیه منافع امریکا و نظام های دست نشانده ایالات متحده در خاور میانه شکل گرفت، هراس عجیبی سراسر نظام های دیکتاتوری مسلط بر اعراب را به لرزه درآورد؛ به همین دلیل آنها از یکسو با تزریق پول های سرسام آور و هنگفت به مردم، سعی کردند افکار عمومی را همچنان به سکوت وادارند و از جانب دیگر،‌ برخی دیگر از این کشورها با توسل به سلطه و قدرت امریکا، بر حجم قدرت نظامی خود افزودند. این کار البته با سکوت و محافظه کاری آشکار امریکا و ورود مستقیم دست نشانده های امریکا به میدان سرکوب انقلابیون انجام شد.
لشکرکشی عربستان به بحرین و سرکوب انقلابیون شیعه در آن کشور و همینطور کمک های گسترده به یمن در زمینه سرکوب تغییرطلبان و نیز پناه دادن به دیکتاتورهای متواری تونس و یمن و تلاش برای مصادره انقلاب های مصر و تونس نمونه های روشن این امر است.

https://avapress.net/vdcjtoea.uqeaizsffu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما