تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۷ جدی ۱۳۹۱ ساعت ۲۲:۱۲
کد مطلب : 55787
خشونت در امریکا، نتیجه سیاست دولتمردان آن است!
"به نقل از رسانه ها در تازه ترین مورد خشونت و جنایت علیه افراد بی گناه در امریکا، ماجرای گروگانگیری مسلحانه روز شنبه در شهر " اورورا" در ایالت کلرادوی امریکا قابل تامل و دقت است.
به نوشته ی روزنامه فرانسوی " وست فرانس "، فرد مسلحی که روز شنبه سه نفر را در خانه ای به گروگان گرفته بود، پس از به قتل رساندن گروگان ها، به ضرب گلوله نیروهای پولیس مستقر در محل کشته شد.
این نشریه فرانسوی در ادامه گزارش خود نوشت: این حادثه در حالی رخ داد که مردم این ایالت، هنوز اندوه مرگ ۱۲ نفر را که در جولای سال گذشته در یک سینما به دست یک مرد مسلح به قتل رسیده بودند، را فراموش نکرده اند.
وست فرانس افزود: نیروهای پولیس پس از چند ساعت گفتگوی بی نتیجه با گروگانگیر، دست به حمله زدند و فرد مسلح را به قتل رساندند. این عملیات در حالی انجام شد که فرد مسلح سه گروگان خود را به قتل رسانده بود."
در دید سطحی این حادثه و شبیه آن، شاید خیلی مهم در نظر جلوه نکند و به گمان بسیاری، در جهانی که هر آن می توان شاهد وقوع بدترین حوادث جنایی و خشن بود، حادثه هایی نظیر گروگان گیری اخیر در امریکا، نمی‌تواند خیلی محلی از اعراب، جهت توجه داشته باشد.
بر اساس خبرها، در کشور سوریه تا کنون از جناحهای درگیر گرفته تا مردم عادی، حدود ۶۰ هزار نفر کشته شده و هزاران تن دیگر مجروح و معلول شده اند! در عراق روزی نیست که تعدادی از مسلمانان بی گناه، به وسیله انتحار و انفجار، کشته و زخمی نشوند و همینطور در برخی دیگر از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی که در تیررس نقشه های استعمار و استکبار جهانی قرار دارند.
اما از منظری دیگر، این وقایع و مانند آن در کشوری مانند امریکا می تواند بسیار مهم و پرسش برانگیز باشد؛ کشوری که ادعا دارد، مهد تمدن بوده و سکان کشتی آزادی و حقوق بشر را به دست گرفته است!. 

با توجه به شعارها و ادعاهای امریکا و غرب مبنی بر اعطای حقوق زن ومرد و برقراری نظام انسانی و قانون در آن کشورها، وقوع حتی یک مورد از حوادثی مانند قتل عام کودکان در یک مکتب و یا گروگان گیری اخیر، جای پرسش و تعجب دارد!.
از آنجا که مطمئن باید بود که سران امریکا و غرب برای این گونه پرسشها پاسخ منطقی و مناسبی ندارند، به ناچار خود به پاسخ آن باید رسید. برخلاف ادعاهای دهن پرکن امریکا و غرب، باید گفت که سران این کشورها، کمترین ارزش و بها را برای انسانها و ارزشهای انسانی حتی در جوامع خود شان هم قایل نیستند!.
اساساً نظامهای سرمایه داری، یک چنین ایجابهای تنفرآمیزی را با خود به همراه دارند. در نظامهای سرمایه داری، انسانها در حکم پیچ و مهره هایی هستند که چرخ سنگین و کمرشکن سیستم فئودالیزم را باید به حرکت درآورند. 

در این نظام، به روح و روان و احساسات انسانی آدمها ابدا توجهی نشده و آنان در سطح ابزار آلات فیزیکی و البته در خدمت سرمایه دارها، تنزیل داده می شوند!. در نظامهای سرمایه داری، انسانها همه بنده و برده سرمایه دارها هستند و آنان هر گونه که بخواهند با زیردستان شان عمل می کنند!. 

در این نظامها به تنها چیزی که البته توجه شده و در واقع استخوان بندی سیستمهای سرمایه داری را شکل می‌دهد، درآمد مالی و بازدهی کلان اقتصادی است. بر همین اساس است که در کشورهایی که تابع مکانیزم فئودالیستی هستند، تجارت و خرید و فروش هر آن چیزی که پول ساز و درآمدزا باشد، مجاز و آزاد است!.
از آنجا که نظام سرمایه داری بر پایه نگرش امانیستی (انسان خدایی) بنا نهاده شده، در آن خرید و فروش مواد مخدر با انواع و اقسام آن، مشروبات الکلی، گوشت خوک و هر حیوان حرام گوشت دیگری و معاملاتی چون قمار، ربا و... کاملا مباح و جایز شمرده می شود.
در این میان تجارت، قاچاق و خرید و فروش اسلحه به انواع و اقسام آن، یکی از کسبهایی است که در نظامهای سرمایه داری به صورت کاملاً مشروع و آزادانه، انجام می پذیرد.
در همین راستا فعالیتهای سینمایی و تلویزیونی و برقی جوامع غربی و امریکایی قابل تحلیل و ارزیابی است. بر اساس همین بینش پول سازی و سودجویی است که سینمای هالیوود دست به ساخت فیلمهایی می زند که در آنها خشونت و جنایت و تخریب، حرف اول و آخر را می زند. 

غربِ بعد از رنسانس، با گذشت هر روز، دو قدم از آسمان و آموزه های الهی فاصله گرفته و به زمین و "انسان خدایی" نزدیک و نزدیک تر شده است؛ تا جایی‌که امروزه در سینما و تلویزیونهای کشورهای امریکایی و غربی، دیگر خبر و اثری از جلوه های الهی و انسانی دیده نمی شود و جای این مفاهیم ارزشمند را خشونت، جنایت و فحشای اخلاقی هالیوودی پر کرده است. 

نظام سرمایه داری امریکا و غرب که نتیجه آن، بینش "انسان خدایی" است، دو جفای آشکار در حق انسان امریکایی و غربی و ملتهای دیگر دنیا کرده است؛ سران و ملتهای امریکا و اروپا را از فرهنگ دینی و انسانی دور کرده و آنان را به موجوداتی بیگانه از روح الهی و انسانی تبدیل کرده است.
جفای دوم در حق ملتها و کشورهای دیگر است که سران نظامهای سرمایه داری، با هدف در اختیار گرفتن شریانهای اقتصادی دنیا، به سمت و سویی از کشورهای دیگر، دست تعدی و تجاوز دراز می کنند.
کوتاه سخن آنکه ازدیاد جرم و جنایت در امریکا و اروپا، عمده دلیل آن، تبعیت این کشورها از سیستم غیر انسانی و ظالمانه فئودالیستی است. 

نویسنده: سید فاضل محجوب
https://avapress.net/vdcbzzbs.rhbswpiuur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

جناب محجوب صاحب ایقه از امریکا بد نگو، آنها دموکراسی ره رعایت کدن، آنها همانقدر فهم و شعور دارند که آزادی اسلحه در کشورشان قانونی باشه، به نظر تو اگه همان اسلحه در افغانستان آزاد باشه چه اتفاقی خواهد افتید. آیا کسی در افغانستان زنده می مانده، نمونه آن زمان مجاهدین بود. به نظر من آزادی سلاح هم در کشور امریکا خیلی خوب است، حالا اگرچند نفر در آن کشور نفهمی می کنند و یک اتفاقی می افتد نباید همه قانون آن کشور را نفی کرد
جناب اقای شاه اقا هر چیزی قیمتی دارد .ازادی سلاح به نظر شما دموکراسی است ؟ایا دولتمردان یک کشور موظف به دفاع از حقوق شهروندان خود نیستند حال که اوضاع دولت افغانستان خراب است که مقصر بی کفایتی خود ماست باید وضعیت افغانستان را مزننه ی دموکراسی در جهان قرار دهیم.الحق که چنین نیست.