کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

تحولات راهبرد نظامی ارتش اسرائیل در ورود زمینی به لبنان

26 میزان 1403 ساعت 20:36

ارتش رژیم صهیونیستی از ۱۶ روز قبل عملیات زمینی در جنوب لبنان را آغاز کرده و در این مدت چند بار ناچار از تغییر تاکتیک در مناطق مرزی شده است.


 خبرگزاری صدای افغان(آوا)- سرویس بین الملل: با گذشت 16 روز از آغاز عملیات زمینی ارتش رژیم صهیونیستی در لبنان، برای اولین بار بخشی از درگیری‌ها در داخل خاک لبنان جریان دارد. تا پیش از این، اسرائیل یا به دنبال «شناسایی با رزم» یا به دنبال «گرفتن سرپل»، قصد ورود به نقاطی از خاک لبنان را داشت که با ایستادگی نیروهای مقاومت، نتوانسته بود جنگ را در داخل خاک لبنان دنبال کند و هر بار خودخواسته به عقب برگشته یا به عقب رانده شده بود.
ارتش رژیم صهیونیستی تا چند روز پیش با 4 لشکر خود در شمال می‌جنگید: لشکر 98، لشکر 91، لشکر 36 و 146. از چند روز پیش لشکر 210 هم از سوی جولان، به این سازمان رزم افزوده شده است. این پنج لشکر در طول مرز با لبنان مستقر هستند و در طول این 16 روز، تلاش‌هایی از 6 نقطه برای ورود به خاک لبنان صورت داده‌اند.
عمدۀ تلاش‌ها در مرحلۀ اول بر محور العُدیسة-کفرکلا (در ناحیۀ شرقی جبهه) متمرکز بود. بعد از گذشت چند روز، بخشی از تلاش‌ها به جبهۀ میانی و محور یارون-مارون الرأس منتقل شد. اسرائیلی‌ها در ناحیۀ رأس ناقورة-اللبّونة (در غرب جبهه و در کنار ساحل) هم تلاش‌هایی صورت دادند و درگیری با نیروهای یونیفل در همین ناحیه رخ داد. در هر کدام از این محورها، چندین تلاش برای پیشروی از سوی اسرائیل صورت گرفت که همگی با آتش تهیۀ بسیار سنگین توپخانه‌ای و حملات چند ده بارۀ هوایی به این محورها همراه می‌شد.

تاکتیک تازۀ ارتش اسرائیل در عملیات زمینی
اما از چند روز پیش، ارتش رژیم صهیونیستی تاکتیک جدیدی در پیش گرفته و همین تاکتیک توانسته تا حدی در مقطع کنونی موفقیت‌آمیز باشد. (دربارۀ برآورد از موفقیت آمیز بودن یا نبودن این تاکتیک از حیث راهبردی، در انتها نکاتی ذکر خواهم کرد.) تا پیش از این اسرائیل تلاش داشت آبادی‌های مرزی را تصرف کرده و در خود این آبادی‌ها مستقر شود و ضمن از بین بردن زیرساخت‌های حزب‌الله در آنجا، آن محل را سرپل پیشروی بعدی قرار دهد. اما تاکتیک تازه عبارت است از رها کردن آبادی‌های مرزی و تلاش برای دور زدن آنها و رسیدن به ارتفاعاتی که در پشت این آبادی‌ها قرار دارد.
به این ترتیب، اسرائیل می‌تواند هم خطوط امدادی این آبادی‌های مرزی را قطع کند و هم با اشراف آتش، کار را برای مدافعین این آبادی‌ها سخت‌تر کند. ضمنا، پیشروی در خاک لبنان، از حیث روانی نیز برای نیروهای مدافع آسیب‌زا خواهد بود و از سوی دیگر برای اسرائیلی‌ها روحیۀ بالاتری فراهم خواهد کرد.
در عرصۀ جنگ رسانه‌ای نیز مطرح شدن «نام‌های تازه» به عنوان نقاط پیشروی اسرائیل و انتشار چند عکس از نیروهای ارتش اسرائیل در این شهرهای جدید، نوعی آرامش روانی برای جبهۀ داخلی اسرائیل فراهم خواهد آورد و در سطح جهانی نیز تصویر «اسرائیلِ در حال پیشروی و پیروزی» را مخابره خواهد کرد (طبیعی است که مخاطب عمومی این خبرها، فراغت و علاقه و امکان بررسی تک‌تک خبرها و مکان‌یابی این نام‌ها را نخواهد داشت و در نخواهد یافت این پیشروی مثلا 50 کیلومتر است یا 500 متر.) در حال حاضر، این تاکتیک جدید در دو نقطه در خاک لبنان در حال اجراست.

قوزح، اولین محل استفاده از تاکتیک تازه
منطقۀ نخست، قوزح است. این آبادی در شمال غربی عیتا الشعب و شمال شرقی رامیا واقع شده است. اسرائیل گرچه در پیشروی در داخل رامیا در حدود 1000 متر کامیابی‌هایی داشت و حتی تا ساختمان شهرداری آن نیز رسید (هرچند خبرهای بعدی حاکی از بازگشت نیروهای اسرائیل به پشت نقطۀ مرزی بود)، اما در عیتا الشعب، در همین حد نیز موفقیت نداشت. نیروهای اسرائیلی با عبور از مرز، همزمان با حملات سنگین هوایی و توپخانه‌ای، در «اطراف» عیتا الشعب به دنبال یافتن حفره‌ای در خطوط نیروهای مدافع بودند تا خود را به داخل این شهر مهم مرزی برسانند. تا این لحظه، در این زمینه توفیقی برای آنها به دست نیامده است.
از همین روی، اسرائیلی‌ها با دور زدن عیتا الشعب و رامیا، سعی می‌کنند خود را به قوزح برسانند. قوزح حدود 730 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و تسلط اسرائیلی‌ها روی آن، عیتا الشعب، بیت لیف، رامیا و آبادی مسیحی‌نشین رَمیش (که در جنگ جاری، موضعی ضداسرائیلی اتخاذ کرده) را زیر اشراف و آتش نیروهای مهاجم خواهد برد. همچنین امکان محاصرۀ عیتا الشعب (از سمت شمال) را نیز برای نیروهای ارتش رژیم صهیونیستی فراهم خواهد آورد.
درگیری‌ها در قوزح همچنان ادامه دارد و خبرهایی که از تلفات ارتش اسرائیل در این ناحیه مخابره می‌شود، بیش از چیزی است که بسیاری انتظار آن را داشتند. آنچه در پیشروی‌های اسرائیل چه در اطراف شهرها چه در تلاش برای گرفتن ارتفاعاتی مانند قوزح تا اینجا روشن شده، نه تنها سخت‌تر بودن کار پیشروی از چیزی است که اسرائیلی‌ها انتظارش را داشتند، بلکه حتی نیروهای حامی مقاومت نیز گمان نمی‌بردند پیش‌روی‌های چند صد متری تا دو سه کیلومتری ارتش اسرائیل در خاک لبنان با این کندی و این تعداد از کشته‌ها و زخمی‌ها همراه باشد. البته در هر حال نباید از یاد برد که قوزح، با تمامی سختی‌هایی که اسرائیل برای «رسیدن» به آن متحمل می‌شود، فقط کمتر از سه کیلومتر با مرز فاصله دارد.

تلاش برای رسیدن به لیتانی از راه رب الثلاثین
دیگر نقطه‌ای که تاکتیک پیش‌گفته در آن به کار گرفته شده و نقطۀ مهم‌تری نیز به نظر می‌رسد، در جبهۀ شرقی قرار دارد. از روز دوشنبه 23 مهر، اسرائیلی‌ها موفق شدند با دور زدن آبادی العدیسه، به ارتفاعات اطراف آبادی رب الثلاثین برسند. تا لحظۀ نگارش این سطور، مواضع ارتش رژیم صهیونیستی هنوز در رب الثلاثین تثبیت نشده (هرچند احتمال تثبیتش در روزهای آتی، بالاست) و درگیری‌ها سه روز مستمر است که ادامه دارد.
رب الثلاثین تقریبا ارتفاع 700 متری از سطح دریا دارد و فاصلۀ آن با نقطۀ صفر مرزی حدود 1000 متر است. در سمت چپ این آبادی هم دشت السلّوقی واقع شده است. با تمرکز روی رب الثلاثین می‌توان بر شهرهایی از قبیل مرکبا، القنطرة و طیبة و العدیسه تا حدی اشراف داشت. طبیعتا بخشی از تلاش رژیم صهیونیستی برای تسلط بر این نقطه، به همین ارتفاع آن مربوط است.
اما تلاش برای تسلط بر رب الثلاثین، احتمالا دلیل دیگری نیز دارد. یکی از اهداف تاریخی اسرائیل در یورش‌هایش به لبنان (در سال‌های 1978، 1982، 1993 ،1996 و جنگ 33 روزۀ سال 2006) همواره عقب راندن نیروهای مقاومت (پیشتر نیروهای مقاومت فلسطینیِ حاضر در لبنان و بعدها، حزب‌الله) تا رودخانۀ لیتانی (یعنی تقریبا فاصلۀ 40 کیلومتری از بخش غربی و مرکزی مرز) بوده است.
اما این رودخانه در همه‌جا، با مرز فاصلۀ 40 کیلومتری ندارد. اگر از بخش شرقی مرز لبنان با فلسطین را در نظر بگیریم، فاصلۀ رودخانۀ لیتانی تا مرز تنها حدود 3 کیلومتر خواهد بود.
با این حساب، اگر نیروهای اسرائیلی بتوانند در این محور پیشروی کنند، با پیمودن کمتر از 5 کیلومتر به ساحل لیتانی خواهند رسید و ضمن قطع ارتباط (یا سخت‌کردن ارتباط) بقاع با جنوب (که احتمالا از دید آنها، بخشی از خط امداد مقاومت را تشکیل می‌دهد)، یک پیروزی تاکتیکی-رسانه‌ای را نیز به دست آورده‌اند. گمان می‌رود که در آن صورت آنها این خبر را با گستردگی اعلام کنند که نیروهای اسرائیلی در ساحل لیتانی قرار دارند و حزب‌الله نتوانسته از پیشروی اسرائیلی‌ها جلوگیری کند.
اگر چنین هدفی را برای ارتش رژیم صهیونیستی محتمل بدانیم، می‌توانیم مسیر تلاش‌های اسرائیل برای پیشروی‌های آتی را نیز پیش‌بینی کنیم. احتمالا اسرائیل بعد از تسلط بر رب الثلاثین (که البته با توجه به امکانات اسرائیل، ناشدنی نیست اما برایش آسان و بی‌هزینه نخواهد بود) از آنجا به سمت شهر طیبة حرکت خواهد کرد. می‌توان با مرور آنچه در این دو هفته از نیروهای مقاومت دیده شده، پیش‌بینی کرد که درگیری در طیبة حتی از درگیری در نقاطی مانند کفرکلا و العدیسه نیز شدیدتر خواهد بود. در این صورت، بعید نیست که نیروهای اسرائیلی تلاش کنند تا از حد فاصل کفرکلا و طیبة خود را به دیر میماس (یعنی نقطۀ پیچش رودخانه لیتانی به غرب) برسانند. هرچند در این صورت، امکان از دو سو به آنها فراهم خواهد آمد و احتمالا روزهای بسیاری سختی را تجربه خواهند کرد.
البته نمی‌توان از نظر دور داشت که شاید این پیش‌روی‌های احتمالی با تلاش برای پیشروی از ناحیۀ مرز جولان و لبنان نیز همراه شود تا با افزوده شدن جبهۀ جدیدی، توان نیروهای مدافع در مرز کاهش یابد. (این، می‌تواند ناشی از برداشت اشتباه اسرائیلی‌ها از تقسیمات نیروهای مدافع حزب‌‌الله در نقاط مرزی باشد. تقسیمات واحدهای حزب‌الله به گونه‌ای نیست که یک واحد، مسئول دفاع از دو نقطه باشد که یورش به آن دو نقطه، توان آن را تضعیف کند.)

یورش از سمت جولان؟
به هر روی، در دو – سه روز اخیر لشکر 210 ارتش اسرائیل که لشکر مختص جولان محسوب می‌شود، به لشکرهای درگیر در عملیات لبنان افزوده شده است. این لشکر بیشتر کارکردی دفاعی دارد اما یک واحد رزم کوهستانی که در این لشکر قرار دارد می‌تواند در نبردهای جاری در ارتفاعات سخت لبنان، کمک‌کار نیروهای مهاجم باشد. خبرهایی که از برداشته شدن میادین مین در مرز جولان و لبنان به گوش می‌رسد و بمباران شدید دو شهرک شبعا و کفرشوبا، احتمال آغاز یورش زمینی از این نقطه طی روزهای جاری را در ذهن تقویت می‌کند.

پیشروی‌های اسرائیل تا چه حد اهمیت دارد؟
نمی‌توان به صورت کلی، تمامی پیشروی‌های ارتش رژیم صهیونیستی را بی‌اهمیت دانست. به هر روی، پیشروی‌های آهسته و کوچک، در صورت استمرار، در کنار یکدیگر می‌تواند پیشروی‌های بزرگی را تشکیل دهد. اما باید سوی دیگر واقعیت را نیز دید. حزب‌الله یک گروه شبه‌نظامی است و از امکانات دولتی برخوردار نیست. حزب‌الله نه هواپیما در اختیار دارد و نه حتی بالگرد. مسلح کردن زمین و تشکیل خطوط دفاعی (با خاکریز، کانال و ...) که توسط ارتش‌ها در خطوط نبرد صورت می‌گیرد، اساسا برای حزب‌الله به شکل کلاسیک میسر نیست. در مقابل، ارتش اسرائیل قوی‌ترین نیروی هوایی در غرب آسیا را در اختیار دارد و نیروی زمینی‌اش نیز از حیث امکانات و فناوری جزو نیروهای قوی دنیا دسته‌بندی می‌شود.
با این حساب، انتظار می‌رفت که اسرائیل بسیار سریع‌تر از اینها در لبنان پیشروی کند و دست‌کم، همانطور که در جنگ 33 روزه ظرف تقریبا 10 روز با گذشتن از تمام این مناطق به نزدیکی نبطیه (وادی الحجیر) رسید، این بار با سرعت بیشتری این کار را انجام دهد. اما، نوع واکنش دفاعی حزب‌الله، باعث تغییر تحلیل بسیاری از ناظران بین‌المللی شده است.
گمان می‌رفت بعد از ضربات پیاپی اطلاعاتی-عملیاتی به قلب حزب‌الله، و سپس حملات بی‌سابقۀ هوایی به آنچه مخازن سلاح و مهمات حزب تصور می‌شد، این گروه به کلی زنجیرۀ فرماندهی و کنترل خود را از دست داده باشد. اما در همان روز نخست آغاز حملۀ زمینی در محور العدیسه مشخص شد این تصور به کلی اشتباه بوده است. حزب الله که در جنگ 33 روزه تنها با چند هزار نیرو موفق شده بود اسرائیل را ناکام بگذارد، در حال حاضر دستکم صد هزار نیروی رزم‌دیده (رزم‌دیده در لبنان، در سوریه و در عراق) در اختیار دارد. شبکۀ تونل‌ها و زنجیرۀ انبارهای مهمات حزب نیز در تمامی 18 سال گذشته در حال توسعه بوده‌اند. حزب‌الله هم نیرو، هم فرماندهی، و هم تجهیزات لازم برای یک جنگ چریکی طولانی‌مدت را در اختیار دارد. جالب است که با وجود چند ترور موفق اسرائیل، فرماندهان واحدهای حزب‌الله آسیب اساسی ندیده‌اند و حتی بسیاری از آنها از نسل اول حزب (و با تجربۀ بسیار طولانی) محسوب می‌شوند.

اگر اسرائیل ده‌ها کیلومتر پیشروی کرد چه؟
اما نکتۀ مهم‌تر از همۀ اینها چیز دیگری است. حزب‌الله گرچه اسرائیل را در مرز «تقریبا» زمین‌گیر (یا دست‌کم حرکت آن را بسیار کندتر از تمامی پیش‌بینی‌ها) کرده است، اما اساسا این حزب قرار نبوده مانند یک ارتش کلاسیک «خط‌نگهداری» کند و اجازۀ عبور دشمن را ندهد. کارکرد رزم چریکی در حمله به دشمن و گرفتن بالاترین تلفات از او به صورت مستمر است. یعنی اگر ارتش اسرائیل 30 کیلومتر هم در خاک لبنان پیشروی کند و چند ده روستا و شهر و شهرک در جنوب لیتانی را تک‌تک تصرف کند نیز هیچ نمرۀ منفی‌ای در کارنامۀ حزب‌الله ثبت نمی‌شود، چون کارکرد تعریف‌شده‌اش ذاتا امر دیگری است (درست مثل آنکه پیش‌روی دشمن در خاک یک کشور، برای نیروی دریایی آن کشور نمرۀ منفی نخواهد بود چون کارکرد دیگری برای آن تعریف شده است.)
با توجه به این نکته روشن می‌شود هر یک روز مقاومت حزب الله در خط مقدم و جلوگیری از پیشروی دشمن، در واقع کاری «فرا برنامه» و یک موفقیت اساسی است و حتی در صورت عدم آن، تازه رزم اصلی حزب‌الله (گرفتن تلفات و وارد آوردن خسارت به تجهیزات دشمن در خاک لبنان) شروع خواهد شد. و اتفاقا این، همان چیزی است که حزب‌الله سال‌های طولانی خود را برای آن تجهیز و آماده کرده است.
اگر این را به استمرار (و افزایش شیب) آتش موشکی و پهپادی حزب‌الله اضافه کنیم که بدون توقف، تا عمق تقریبا 60 کیلومتری شمال فلسطین را درگیر کرده و در صورت استمرار یک یا دو ماهه می‌تواند برای جبهۀ داخلی اسرائیل بسیار آسیب‌زا باشد و حتی جابه‌جایی بخش از ساکنین شمال را در پی بیاورد، آنگاه اذعان خواهیم کرد حزب‌الله تا اینجا کاملا موفق بوده و پیشروی‌های بالفعل اسرائیل، دستکم فعلا اثر راهبردی برای پیروزی این رژیم نداشته؛ به ویژه آنکه هدف اصلی این رژیم از آغاز یورش به لبنان بازگرداندن آوارگان به شمال فلسطین بود که با وضعیت فعلی، این آواره‌ها حتی یک قدم نیز به منازل و شهرک‌های غصبی خود نزدیک نشده‌اند.
منبع: تسنیم
 


کد مطلب: 298794

آدرس مطلب :
https://www.avapress.net/fa/note/298794/تحولات-راهبرد-نظامی-ارتش-اسرائیل-ورود-زمینی-لبنان

آوا
  https://www.avapress.net