عصر روز یکشنبه ۲۱ اسد انفجار خونینی در پایتخت رخ داد. طبق آمار رسمی سخنگوی قومندانی امنیه کابل در این انفجار یک فرد شهید و حدود ۱۱ تن دیگر شدیدا مجروح شدند. سوال اینجاست که چرا داعش دقیقا زمانی حملات خونین خود را در میان شهروندان عادی کشور انجام میدهد که نهادهای غربی نسبت به حضور و رشد این گروهها در افغانستان هشدار میدهند؟
سیدضامنعلی چاوشی/ پس از اعلام موضع اخیر معاون دبیر کل سازمان ملل متحد در امور مبارزه علیه تروریسم در افغانستان در مورد تبدیل شدن دوباره افغانستان به مرکز گروههای تروریستی و همچنین واکنشهای تندی که از سوی حکومت سرپرست و مردم کشور علیه این موضع نادرست صورت گرفت، عصر روز یکشنبه ۲۱ اسد انفجار خونینی رخ داد.
در این انفجار طبق آمار رسمی سخنگوی قومندانی امنیه کابل یک فرد شهید و حدود ۱۱ تن دیگر شدیدا مجروح شدند.
بر اساس گزارشهای برخی رسانهها گروه تروریستی داعش با نشر اعلامیهای مسئولیت این حمله را بر عهده گرفته است.
حالا سوال اینجاست که چرا داعش دقیقا زمانی حملات خود را در میان شهروندان عادی کشور انجام میدهد که نهادهای غربی نسبت به حضور و رشد این گروهها در افغانستان هشدار میدهند؟
آنچه پر واضح است این است که در درازنای برنامههای مداخله گرایانه قدرتهای غربی در ممالک اسلامی و مستضعف، همواره آنان با استفاده از استراتژی فشارهای دیپلماسی توام با عملیاتهای میدانی به دنبال امتیازگیریهای سیاسی در صحنه گفتگوهای بینالمللی هستند.
امروز پس از سه سال حاکمیت امارت اسلامی در افغانستان ضمن تامین امنیت سراسری در کشور و همچنین کاهش چشمگیر فعالیتهای تروریستی و دستآوردهای قابل ملاحظه این نظام در توسعههای اقتصادی، خاری شده است در چشم آن عده از قدرتهای غربی که گمان میکردند با خروجشان از افغانستان این کشور دوباره دچار هرج و مرجهای دهه هفتاد گونه میشود.
بر اساس تحلیلهای کارشناسان امور روابط بینالملل و اندیشمندان صاحب نظر در این حوزه، قدرتهای غربی که در رأس آن امریکا و انگلیس قرار دارند در دو جبهه از افغانستان شکست خوردهاند. یکی جبهه جنگ نظامی و دیگر جبهه جنگ رسانهای.
طی سه سال استقرار حکومت نوپای امارت اسلامی، نگارنده به عنوان عنصر رسانهای و فرهنگی در بطن و متن حوادث نبردهای رسانهای که از سوی امریکا و اذناب آن علیه این نظام عملیاتی گردید حضور فعال داشته و لازم به ذکر است که مجموع حملات و هجمههای رسانهای از طرف دشمنان کشور و مردم را به صورت جدی رصد میکرده است.
به صورت عموم جنگهای رسانهای و رِوایی با هدف کشاندن افغانستان در یک نزاع خانمان سوز داخلی و همچنین گاها به منظور ایجاد تنش میان افغانستان و ممالک همجوار آن پیریزی شده بود که با کیاست و درایت مسئولان حکومت مجموعه ترفندها و فتنههای آنان با هزینه بسیار اندک خنثی گردید.
البته در طراحی عملیاتهای تروریستی نیز حیلههای کشورهای غربی در رأس امریکا طرفی نبسته و اکثریت گروهکهای تروریستی وابسته به این قلدر جهانی در افغانستان سرکوب شدهاند.
از این روست که در پی واکنشهای تند حکومت سرپرست و همچنین مردم افغانستان در برابر مواضع نهادهای غربی با موضوعویت اینکه افغانستان نه تنها مرکز دوباره گروههای تروریستی نخواهد شد بلکه اگر نگویم حضور این گروهها در کشور به صفر تقرب نموده به صراحت میتوان ادعا کرد که حضور آنان در کشور به صورت قابل ملاحظهای کاهش داشته است.
اهدافی را که مدیران دیپلماسی نهادیهای غربی در هماهنگی با گروههای تروریستی وابسته به خودشان در کشور مظلوم افغانستان دنبال میکنند چند مسئله ذیل است:
مسئله اول بحث ناکام نشان دادن و ناکار آمد بیان کردن نظام فعلی افغانستان در تامین امنیت.
موضوع دوم به کرسی نشاندن اعلام مواضع دیپلماسی خودشان، تا به دنیا بگویند که ببینید نگرانیهای ما بهانه نه بلکه واقعیت است.
قصد دیگر آنان همچنان تعمیق شکاف میان دولت و مردم است.
هدف چهارم آنان بغرنج سازی افق روشن کشور و پمپاژ یاس و نا امیدی در میان جامعه به منظور عدم ایجاد روحیه دولت سازی و ملت سازی و برخی موارد دیگر!
اینجاست که رسالت ما اصحاب رسانهها حکم میکند تا از نیات شوم و پلید آنان پرده دری نموده و حداقل برای امت روشنگری نماییم.