تاریخ انتشار :شنبه ۱۵ اسد ۱۴۰۱ ساعت ۱۵:۱۷
کد مطلب : 256752
امام حسین به جامعه مرده، زندگی بخشید
مهدی مظفری: جدای از این وضعیت اسف‌بار اخلاقی، مسلمانان یک وضعیت خطرناک‌تر از آن را هم در آن دوران داشتند که شاید امام حسین همین امر را خطر اصلی عصرش احساس کردند و باعث شد که امام و یاران آن حضرت دست به قیام علیه حکومت و مسببین وضعیت حاکم بزنند.
مهمترین بحث‌های مرتبط با قیام اباعبدالله، بحث‌هایی است که واقع‌بینانه و نه ظاهرانگارانه در مورد عوامل قیام اباعبدالله مطرح شود و در آن مباحث، این سوال پاسخ داده شود که چرا امام حسین و یاران شهید آن حضرت با دانستن شکست و مغلوب شدن ظاهری و مرگ قطعی‌شان قیام کردند و در برابر لشکریان زور و قدرت ایستادند؟!
 
البته قبلا این پرسش از مناظر گوناگون و مختلف پاسخ داده شده است و شاید به ما و شما تلقین گردد که جواب این سوال را یافته ایم و دیگر هیچ نگرانی در مورد اینکه این سوال مهم بی‌پاسخ مانده، وجود نداشته باشد؛ اما با کمی تامل و دقت در حادثه عاشورا و مسایل پیرامون آن درمی یابیم که نه تنها برای یافتن پاسخ این سوال در هر زمان و عصری بل تمام قیام اباعبدالله می‌باید در هر زمانی تفسیر و تشریح دوباره و البته کارشناسانه و جامعه شناسانه شود. چرا که این قیام، قیام اجتماعی سیاسی است و قابل تفسیر در هر وهلۀ از زمان است.
 
همانطوری که پیشتر گفته شد، این قیام، واقعه اجتماعی سیاسی است و جامعه و نوع سیاست تحمیلی زمانه اباعبدالله باعث شده چنین قیامی در دل آن‌گونه اجتماع به وقوع بپیوندد. پس می‌باید قبل از هرچیزی وضعیت سیاسی اجتماعی آن عصر را تشریح و تاویل کرد.
 
تامل در نوشته‌های مرتبط با واقعه سترگ کربلا که اوضاع مختلف آن دوران را پیرامون این واقعه و قبل و بعد این واقعه سترگ تشریح می‌کند، نشان می‌دهد که مسلمانان در یک وضعیت کاملاً متفاوت و متضاد با جامعه عصر پیامبر به سر می‌بردند و قریب به اکثر آنان آن شور و نشاط و آزادگی و اسلامیت عصر حضرتش را نداشته اند؛ وضعیت اخلاقی آن دوران (عصر یزید) که بخشی از وضعیت اجتماعی است، غوغا می‌کرد و کسانی مثل اشرافیون و امویان و نزدیکان دستگاه خلافت یزید، هر چه از دست شان برمی آمد می‌کردند و عصر زمان حیات شان را عصر قبل از ظهور اسلام می‌انگاشتند و کوشش می‌کردند همانند آن دوران(جاهلیت) عمل کنند؛ «فَلا خَبَرٌ جاءَ و لا وحیٌ نَزَل»سخن یزید.
 
جدای از این وضعیت اسف‌بار اخلاقی، مسلمانان یک وضعیت خطرناک‌تر از آن را هم در آن دوران داشتند که شاید امام حسین همین امر را خطر اصلی عصرش احساس کردند و باعث شد که امام و یاران آن حضرت دست به قیام علیه حکومت و مسببین وضعیت حاکم بزنند.
 
با اینکه فاصله رحلت حضرت ختمی مرتبت با دوره امامت سیدالشهدا به بیش از نیم قرن نمی‌رسد و مسلمانان عقیده‌مند بسیاری در آن دوران می زیستند و ده‌ها بل صدها صحابی پیامبر، هم عصر اباعبدالله بودند؛ ولی هیچکدام شان(نه مسلمانان و نه اصحاب) حداقل آنطور که باید در برابر حکومت خودخواهانه و جبارانه و غیرشرعی یزید نایستادند. با اینکه عموم مسلمین از اعمال جاهلی یزید و اطرافیانش به تنگ آمده بودند و اذیت می‌شدند؛ ولی هیچ حرکتی از خود بروز ندادند و اقدام عملی و محکمی نسبت به دستگاه خلافت از خود نشان ندادند.
 
این عدم حرکت، عدم اقدام و سکوت مسلمانان و صحابی آن دوران باعث شد که جامعه‌ اسلامی رنگ خفقان و خفگی را به خود بگیرد و جامعه‌ مسلمانان که می‌بایست زنده و متحرک باشد به یک جامعه مرده و بی‌حس تبدیل شود.
 
امام حسین از این می‌ترسید که اگر جامعه به همین منوال(سکوت و عدم اعتراض به وضعیت موجود) پیش برود و با وجود انبار مشکلات اجتماعی، سیاسی و عقیدتی هیچ اعتراضی علیه آن نابسامانی‌ها در اجتماع مسلمین صورت نگیرد؛ آن وقت جامعه اسلامی برای همیشه رنگ جامعه‌‌ای را به خود خواهد گرفت که در آن هر کی هرچه بخواهد انجام بدهد و در عین حال هیچ‌کس غرض‌دار آن نشود و به او و کارهایش مزاحمت ایجاد نکند.
 
حضرت اباعبدالله و یاران بی‌مانند و مثال‌زدنی‌ شان قیام کردند تا به جامعه اسلامی آن زمان حیات ببخشند و در عین حال به مسلمانان بیاموزند که نباید با هر وضعیتی سر سازگاری داشت!.. «مگر نمي‌بينيد كه به حق عمل نمي‌شود و از باطل پرهيز نمي‌شود. در اين حال، سزاوار است كه مومن، لقاي پروردگار را طلب نمايد. و مرگ با عزت را بهتر از زندگی با ذلت ببیند.» امام حسین(ع)
https://avapress.net/vdcenp8wwjh8nfi.b9bj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما