تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۴ اسد ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۳۳
کد مطلب : 189557
نقش روحانیت در مدیریت مملکت؛ راستین یا نمادین؟
جامعه ی دینی بر اساس آموزه های دینی شکل می گیرد. آموزه های دینی، سیرت و صورت یک جامعه ی دینی را تشکیل می دهد. مردمی که در یک جامعه از یک آیین خاص پیروی کنند، زیبا است که به برنامه های آن اهمیت دهند و نقش تعیین کننده بر سرنوشت خویش قایل شوند. اگر مردمی رهروان راهی باشند و به برنامه های آن اهمیت ندهند، رهرو آن راه نیستند. بنابراین، وقتی از جامعه ی دینی حرف به میان آید، از آموزه های آن دین نیز باید سخن گفت. نمی شود هم جامعه ی دینی داشت و هم جامعه ای با برنامه ی دینی نداشت. بلکه داشتن جامعه ی دینی، برنامه ی دین را هم می طلبد. در اینجاست که نقش آموزه های دینی در تعیین سرنوشت جامعه ی دینی مطرح می گردد که به چه میزان، برنامه های یک دین در یک جامعه پیاده شده و مثابه ی پیروی پیروان دین، چه قدر است؟
 
این که جایگاه آموزه های دینی در یک جامعه ی دینی تا چه حد می باشد، به میزان ارائه ی درست برنامه های آن مربوط می شود و این خود به روش و نحوه ی فعالیت و کار بلندگویان و مبلغین دین بر می گردد.
 
اگر مبلغین و مفسرین دین، آموزه های آن را به صورت درست و دقیق ارائه کنند و به نیازهای مردم پاسخ بدهند، به یقین که فضا برای رضایت دینداران فراهم و حاکمیت برنامه های دین در جامعه، نیرومند است. و اگر آموزه های یک آیین برای رهروان آن به درستی و دقت و طبق مقتضای زندگی آنها تفسیر نگردد، بی تردید که فضا فراهم نمی گردد تا مردم از ارزش های آن استقبال نمایند.
 
بنابراین، در کشوری مثل افغانستان که مردم آن مسلمان اند، بیش از همه تطبیق آیین اسلامی را می خواهند. در تطبیق آموزه های اسلام، نقش مبلغین و مفسرین دین، بسیار حساس و مهم است که باید اجرایی و عملی گردد. این که در افغانستان نقش روحانیت که اکثریت مبلغین دین را تشکیل می دهند، پر رنگ و اثر گذار بوده یا کم رنگ و بی اثر، در این مقوله بدان پرداخته می شود.
 
آنچه آموزه هایی از زندگی واقعی مبارزاتی پیامبر اسلام برای ما رسیده، بیان می نماید که سرنوشت امت اسلامی بایستی از طریق برنامه های دینی ساخته شود و نیز تأکید ورزیده شده که اسلام، دارای آموزه های کامل برای پاسخگویی پرسش های بشر است و می تواند به نیازهای اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مردم رسیدگی کند. از این نظر امت اسلامی مکلف است که فضای زندگی خویش را همراه و هماهنگ با برنامه های دینی بسازد. بر این اساس، توجه نویسنده به وضعیت دینداری مردم نه که متوجه رسالت مبلغین و مفسرین اسلام است که تا چه حد توانسته برای مردم، پیام پیامبر را ارائه نمایند و از طریق تبلیغ، به نیازهای اساسی زندگی امت اسلامی جواب بدهند و به سرگردانی بشر پایان بگذارند و بخصوص روحانیون مسؤول و مبلغ و مفسر خط قرآن در افغانستان چه کرده اند؟
 
سوالی که مطرح شد مهم و عمومی است ولی می شود به وضعیت اکثریت روحانیت در افغانستان اشارت کرد که چگونه حضور خود را در صحنه های حساس و کلان تصمیم گیری در کشور، رسم جلسه ها نموده اند؟ با توجه به حضور پر شکوه روحانیون در جلسه های دولت مردان، نقش شان راستین است یا نمادین؟
 
به راستی که اگر به واقعیت امر نگاه انداخته شود و فضای واقعی جامعه ی 99 درصد اسلامی افغانستان بررسی گردد، نه تنها نقش مدیریتی کشور را به دست روحانیت نمی بینیم که اراده ی ملی نیز در تنظیم امور کم رنگ به چشم می آید. وگرنه مسؤولیت روحانیت در مدیریت امت و کشور اسلامی چنان سنگین و ثقل ترسیم گردیده که اگر کوچک ترین بی توجهی و کم کاری از سوی این قشر سر زند، سرنوشت مردم به باد فنا رفته و نابود خواهد شد. همین مسئله مطرح است که اسلام بعد از چهارده قرن بر فراز تاریخ می درخشد و این نتیجه ی کار تعدادی از روحانیون مسؤول است که همواره با رسالت پیامبرانه و مسؤولیت انسانی خویش در صحنه حضور یافته و برای سروسامان دادن جوامع، نقش آفرینی کردند.
 
اگر در شرایط کنونی، کشورهای اسلامی و بخصوص افغانستان را در عمق و قعر بحران می بینیم، عامل آن نبود انسان های رسالتمند و بویژه نبود روحانیت با احساس و با مسؤولیت است. عده ای از روحانیت است که در صحنه های داغ تعیین سرنوشت عمومی مردم حضور دارند و اینها در اقلیت اند و اما اکثریت طلاب و علما، نه تنها ایفای تکلیف نمی کنند که احساس و درک نیز ندارند و به صورت سربسته، تسلیم فرماندهی فرمانروایان زر و زور دار و تزویر باز هستند و این بزرگترین عامل شکست روحانیت و بلکه فروپاشی جامعه ی اسلامی و انحطاط جهان اسلام است.
 
امروز، نسبت به هر زمانی کمبود و نبود نیروهای مسؤولیت شناس و رسالتمند احساس می شود و آنچه بیشتر به شکست این امر مهم و کاهش نیروها افزوده، حضور نمادین روحانیت در جلسه های سرنوشت ساز است. روحانیونی که با قدم های رنگین خویش، همایش های بزرگ را تزئین می کنند و باز در تعیین سرنوشت واقعی مردم در حاشیه قرار دارند؛ نه تنها بازی با آبروی خود می نمایند که اراده ی ملی را به مسخره می کشند.
 
نقش نمادین روحانیت در مدیریت سرنوشت مردم افغانستان از جهات مختلف قابل تماشا است که می توان به سکوت حیرت آور علما در برابر فساد اخلاقی و اداری و فقر اقتصادی و ابتذال فرهنگی و انحطاط سیاسی کشور انگشت گذاشت که در قبال همه ی این نابسامانی ها و نارسایی ها، علما، مسؤول شناخته می شود.
 
سکوت علما در دو دهه ی اخیر، چنان ننگین و شگفت انگیز است که با هیچ ترفندی قابل توجیه نیست. در این مدت، هر تصمیمی بر تضعیف روحیه ی دینی مردم گرفته شد، علما از حوزه ها سر بلند نکردند و بر خاموشی خویش پایان نگذاشتند و علیه سیاست های پوپولیست ثروتمندان و قدرتمندان اعتراض ننمودند و گذاشتند تا دست های خاین، به هر جنایتی و خیانتی میل داشتند، رو بیاورند.
 
 در بیست سال اخیر و در محضر حضور پرقدرت نیروهای خارجی، اراده ی ملت و دولت به دست همین نیروها به بازیچه گرفته شد که از کاپیتولاسیون آمریکایی می توان نام برد و اینها در زیر سایه ی خدمت و آوردن آرامش و امنیت، به خیانت های فراوانی دست زدند که از به رگبار بستن افراد ملکی و عملیات شبانه بالای خانه های مردم می شود یاد کرد و همچنان ترویج فرهنگی قابل یادآوری است که به تخدیر فکری و کدر ذهنی نسل ما منجر گردیده و شرایط را برای آرامش فکری و احترام اخلاقی بهم زده و فضا را طوری آماده کرده که اذهان و افکار جوانان در گرو مسایل پیش و پا افتاده گیر بمانند و نتوانند جهت ترسیم زندگی و تعیین سرنوشت خویش تصمیم گیری کنند.
 
 در چنین شرایطی می بینیم که علما به سکوت خویش ادامه داده و خفتن را از برخاستن ترجیح داده و اعتراض نمی کنند. فقر اقتصادی موجب خروج و به دریا رفتن و تحقیر و توهین شدن جوانان انجامیده و فضای قتل و غارت باعث شده که هر روز برادران و خواهران ما در اطراف و اکناف افغانستان قطعه قطعه شوند و بازماندگان شان یا زخمی و یا هم روانی به سرگردانی مرگبار بیفتند.
 
در چنین فضایی همه منتظر صدای معترضی هستند که حد اقل تسلی بخش آشفتگان گردد، باز هم می بینیم که سکوت همه جا را فرا گرفته است. وگرنه بجاست که حوزیان و دانشگاهیان و روشنفکران و مدنیت خواهان سکوت خویش را بشکنند و به اعتراض های فرمایشی خود پایان بدهند و رسالتمندانه وارد میدان شوند و نگذارند بیش از این، مردم مورد تحقیر و توهین قرار گیرند و یا به سمت قبرستان بروند.
 
امروز نیاز است که حوزویان و دانشگاهیان به رسالت واقعی خویش پی ببرند و دنبال چاره جویی مردمی باشند که هر روز مورد قتل و غارت قرار می گیرند و به سخره کشیده می شود.
وقتی این گونه وضعیت حاکمیت دارد و در عین حال می بینیم که علما سر دسته ی تیمی برای مبارزات انتخاباتی می شوند و میدان های کارزار انتخاباتی کسانی را  گرم می کنند که آورنده ی آرامش و امنیت و عدالت نیستند بلکه فراهم کننده ی فضایی هستند که هر روز مردم به سرگردانی جدید گرفتار می گردند، بسیار دردآور است.
 
فضای افغانستان باید به درستی مدیریت گردد تا شرایط برای زندگی مردم مهیا شود. این فضا به وجود نمی آید مگر این که مسؤولان به صحنه بیایند و حضور نمادین و نمایشی خویش را در هر جا ثبت ننمایند.
 
برای روحانیون ننگ است که با تشریف فرمایی فرمایشی، به جلسه هایی شکوه بخشند که برای معامله با سرنوشت مردم ترتیب یافته است. بلکه علما بایستی با رسالت انسانی و اسلامی خویش به صحنه آمده و سرنوشت مردم را از چنگ جنگجویان و از قبضه ی معامله گران بیرون کنند و با خط مشی انسانیت و اسلامیت به زندگی مردم سروسامان دهند.
 
تا حضور واقعی علما در مدیریت جامعه ترسیم نگردد و تا علما به رسالت واقعی خویش عمل نکنند و تا روحانیونی که با لباس و نان دین، علیه دین کار می کنند، در صحنه باشند و بالاخره تا پای نمایشی علما برای رنگین کردن جلسه های ننگین گذاشته شوند و نقش نمادین به راستین تبدیل نگردد؛ بحران خلق شده در افغانستان به آسانی پایان پذیر نیست.

نویسنده: محمد عظیم فکوری
https://avapress.net/vdccpoqsm2bq4p8.ala2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما