تاریخ انتشار :پنجشنبه ۳ اسد ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۰۷
کد مطلب : 188944
عادی‌سازی زمینه‌ی بی‌تفاوتی؛ بی‌تفاوتی زمینه‌ی بی‌ثباتی
در جامعه‌ای که ملتِ آن نسبت به دولت حاکم بر کشورش بی‌تفاوت است و انتقاد و پیشنهادی در راستای اصلاح امور ندارد، بحران بوجود می‌آید، مردم بین خودشان درگیر می‌شوند و دشمن می‌تواند از این فرصت استفاده کرده و این معضل را شعله‌ور ساخته و بحرانِ بوجودآمده را به یک امر عادی در جامعه تبدیل کند که هیچ واکنشی در پی نداشته باشد و ادامه پیدا کند. ادامه پیدا کردنِ این بحران نیز، نتیجه‌ای جز عدم خودکفایی در همه‌ی عرصه‌ها به دنبال نخواهد داشت.
در کشوری زندگی می‌کنیم که هر لحظه‌ی آن عاری از حادثه نیست؛ حوادثی که حق ثبات را از جای‌جای این کشور می‌گیرند و در آنها اکثر اوقات عده‌ای بی‌خانمان و بی‌سامان می‌شوند. اما طبق قاعده باید هر کنشی یک واکنش در پی داشته باشد و اگر پس از هر حادثه‌ای اوضاع بهتر نشود حداقل جبران مافات گردد و جلوی کنش و اضطراب بعدی گرفته شود.

عادی سازی
عادی سازی در هر جامعه‌ای چه خرد و چه کلان می‌تواند این حس واکنش را از افراد جامعه گرفته و قدرت تغییر تحولات را از آنان عزل کند.

با کمال تاسف، بی‌تفاوتی در بین جامعه ما در همه مراحل و گزینه‌های حیات هر افغانستانی نفوذ کرده است. همه می‌دانیم دروغ یکی از گناهان کبیره است اما به راحتی دروغ می‌گوییم چون برایمان دروغ گفتن تبدیل به یک امر عادی شده است. دزد می‌داند دزدی یک امر ناپسندانه و فعلی حرام است اما آن را براحتی و با قاطعیت انجام می‌دهد چون دزدی برایش تبدیل به یک امر عادی شده است.

یا نوع پوشش در ولایات کابل و مزارشریف نسبت به دیگر ولایات چشم‌گیرتر است چون بی‌حجابی در این دو ولایت تبدیل به یک امر عادی شده و جامعه آن را پذیرفته است‌.

اما اگر یک کابلی با نوع پوشش خود وارد هرات یا قندهار گردد همه‌ی حواس‌ها متوجه او می‌گردد چون برایشان این امر عادی نیست و بیگانگی دارد.

با تمام این مقدمات، عادی‌شدن مسائل و حوادث در کشورِ ما تبدیل به یک هویت شده است؛ ملتی بی‌تفاوت نسبت به سرنوشت خودش، کشورش و مسایل بین‌الملل. افغانستان در تاریخ گذشته‌ی خود هویتی مغایر با هویت فعلی داشته است یعنی بی‌تفاوت نبودن. این ملت با خصوصیات منحصر به فردِ تک‌تک اعضای خود صفحات پر افتخاری را در تاریخ رقم زده است. اما دشمن برای عادی‌سازیِ بی‌تفاوتی همیشه طبق برنامه و با استراتژی منظم حرکت کرده است.

به عنوان مثال، پروسه ستاره افغان وقتی شخصی در ابتدا کارت ستاره بودن را برای او اهدا می‌کنند گاها دخترانی با برقع و چادر بوده‌اند که حاضر به نشان دادن صورتشان نبودند ولی در مراحل پایانی حتی روسری از سر انداخته و دست در دست نامحرمان در میدان پای‌کوبی کرده‌اند و این مدیریتِ همان دشمنی است که با برنامه‌ی منظم پیش می‌رود تا این امر را در بین جامعه برای نابود ساختن کانون گرم خانواده عادی بسازد تا جامعه آن را بپذیرید.

عادی بودن اوضاع وخیم جامعه‌ی ما برای افراد جامعه منابع متفاوتی دارد. رسانه‌های جمعی یکی از بزرگترین منبع ترویج بی‌تفاوتی که همان هویت امروزه افغان‌ها می‌‌باشد بوده و بیشترین فعالیت را در این زمینه داشته است.

واقعیت این است که از نظر صاحب‌نظران جامعه‌شناسی، شکل‌گیری هویت افراد تحت تاثیر منابع گوناگونی است. عمده‌ترین این منابع خانواده، رسانه‌های گروهی، مدرسه و گروه همسالان هستند که دشمن در بین همه‌ی این گزینه‌ها جهت عادی‌سازی، نفوذ کرده است. از این میان رسانه‌های گروهی با توجه به گستره‌ی نفوذ و فراگیری آن اهمیت ویژه‌ای یافته‌اند.

گسترش تلویزیون‌های ماهواره‌ای موجب شده است تا شکل‌گیری نظام شخصی و هویتِ افراد تحت تأثیر عوامل متعدد و گاه متعارض قرار گیرد.

بعضی از رسانه‌ها در افغانستان عامل دشمن هستند و مدیریت آن‌ها دست بیگانگان است و بعضی چون هیچ خوراک رسانه‌ای ندارند همیشه روی حوادث روز کشور که جز انتحار و انفجار نیست آن هم نه به‌عنوان یک حادثه بلکه به‌عنوان یک امر عادی هر روز افغانستان را مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهند و این فعالیت باعث شده که در بین ملت بی‌تفاوتی بیشتر از هر زمانی نسبت به هر مسئله‌ای احساس می‌شود.

بزرگترین نمونه‌ی آن حادثه غم‌انگیز شهادت سی و چهار کوماندوی ارتش کشور طی یک برنامه از قبل‌طراحی‌شده توسط طالبان بود، گویا هیچ اتفاقی نیفتاده و هیچ سربازی از دست نرفته، فضای ملت و دولت در سکوت محض، نه وزارتی از آن‌ها سخن می‌زند و نه منصب‌داری آن را محکوم می‌کند؛ چرا چون کشتن سرباز بدست تروریست‌ها برای این ملت تبدیل به یک امر عادی شده است، انگار نه انگار سربازی، آن هم مجهزترین نیروی کشور بصورت وحشیانه محاصره و به خاک و خون کشیده شود.

نتیجه عادی‌سازی
عادی‌سازی زمینه‌ی بی‌تفاوتی‌هاست، بی‌تفاوتی نسبت به سرباز، به خانواده سرباز، به جامعه و افراد جامعه و به کشور و جغرافیای کشور. این بی‌تفاوتی‌ها ثمرات بدی در جامعه می‌گذارد.

۱. نابودی فرهنگ: ملتی که نسبت به عنعنات خویش بی‌تفاوت باشد هر دشمنی سریعا وارد تغییر تفکر این ملت به نفع خود می‌شود و شروع به ترویج فرهنگ خود می‌کنند. فرهنگ غنی افغانیزم که مکانیزم ترقی و استقلال در آن نهفته است دیگر در هیچ‌جای این کشور به مرحله اجرا نمی‌رسد چون نسبت به آنچه که باید بی‌تفاوت نباشیم بی‌تفاوت شدیم بلکه آن را پلی برای رسیدن به ترقی می‌دانیم.

۲. ضعف دیپلماسی: بی‌تفاوتی در سطح کلان امرای کشوری هم رسوخ دارد. امروز برای بزرگان این ملت و سکان‌داران دولت ضعف اقتصادی، فرهنگی اجتماعی و سیاسی در قبال دشمن و جهان یک امر متداول و نهایتا صفتی برای ملت گشته است. در همین راستا هیچ تلاشی صورت نمی‌گیرد و این امر باعث بیشتر شدن بحران می‌شود و ضعف دیپلماسی به این معنا که وجود ناامنی در کشور تقصیر دیگران است و اگر ترقی و اقتصاد نداریم مشکل از دخالت دیگران در کشور است، جای سوال دارد که ما چکاره هستیم آیا جز این است که ما نسبت به کشور و امورات آن بی‌تفاوتیم؟.

۳. استعمار: غالبا کشورهایی بیشتر تحت استعمار قرار می‌گیرند که بزرگان آن به‌خاطر جستجوی منافع خویش نسبت به ملت‌شان بی‌تفاوتی نشان داده و برای اهداف شخصی و جناحی خودشان ارزش قائل می‌شوند. برای همین دشمن در جهت رساندن مفعولِ در راس به منافع‌اش، راحت‌تر می‌تواند حکومت را در قبضه‌ی خود قرار دهد.

۴. بحران‌های اجتماعی: در جامعه‌ای که ملتش نسبت به دولت حاکم بر کشورش بی‌تفاوت است؛ نه انتقادی و پیشنهادی در راستای اصلاح دولت دارد و نه دولت‌ملت برایشان اهمیتی دارد، این مسئله در جامعه بحران بوجود می‌آورد، باعث درگیری ملت بین خودشان می‌شود و دشمن می‌تواند از این فرصت استفاده کرده و این معضل را شعله‌ور ساخته و بحران را به یک امر عادی در جامعه تبدیل کند که هیچ واکنشی در پی نداشته باشد و ادامه پیدا کند و ادامه پیدا کردن بحران، نتیجه‌ای جز عدم خودکفایی در همه‌ی عرصه‌ها به دنبال نخواهد داشت.

مسئولیت‌پذیری
خداوند در قرآن کریم آيه ۱۱ سوره رعد می‌فرمايد: "إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛ هیچ قومی تغییر نمی‌کند (ترقی) مگر اینکه خودشان بخواهند تغییر کنند." طبق این آیه ما نباید نسبت به سرنوشت ملت و کشور خودمان بی‌تفاوت باشیم و ترقی کشورمان را از دیگران گدایی کنیم.

پیامبر اکرم (ص) در حدیث شریفی می‌فرمایند که (کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته)
یعنی تمامی افراد جامعه نسبت به هم مسئولیت و وظیفه دارند.

راع به معنای چوپان می‌آید یعنی همانطوری که چوپان نسبت به گوسفندان خودش بی‌تفاوت نیست و از دریدن آن‌ها توسط گرگ دائما هراس دارد و برای پربار شدن گله‌اش از هیج تلاشی دریغ نمی‌کند، ما نیز نسبت به کشور و ملت خودمان بی‌تفاوت نباشیم و در مقابل دشمن از آن محافظت کنیم یعنی: اگر سرباز به شهادت می‌رسد، برای سازندگی انتقاد کنیم. اگر تهاجم فرهنگی صورت می‌گیرد، فرهنگ خود را تبلیغ و با فرهنگ بیگانه مبارزه کنیم. اگر سعی بر استعمار سیاست ما را دارند بی‌تفاوت نباشیم و اگر با تزویر روبرو شدیم درگیر شویم و آزاد شویم تا یک کشور آباد و آزاد داشته باشیم.

نویسنده: عباس نادری
https://avapress.net/vdcbawb8arhbw9p.uiur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما