کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

یک رویداد، دو روایت

خبرگزاری صدای افغان(آوا) سرویس تحلیل و پژوهش اخبار , 28 حمل 1394 ساعت 17:14


رویداد تروریستی درولایت بدخشان که منجر به کشته، زخمی و ناپدید شدن بیش از سی نفر از افراد ارتش ملی افغانستان شد، موجی از واکنش ها را به بار آورد و انتقادهای شدیدی را متوجه حکومت وحدت ملی کرد. 
گرچه این اولین بار نیست که چنین حادثه دردناکی در کشور به وقوع می پیوندد، اما اولین بار است که در زمان حکومت وحدت ملی چنین حادثه ای رخ می دهد.
حکومت وحدت ملی از این جهت مورد توجه، بازخواست و انتقاد بیشتر قرار گرفته است که مسئولان آن بر اساس نقدهایی که بر حکومت کرزی وارد می آورده اند، تعیین شده اند و هر کدام به نقاط آسیب پذیر حکومت کرزی وقوف داشته اند و باید بر اساس شناخت آن کاستی ها و خلاها عملکرد خود را عیار می کردند.
از رویداد ولایت بدخشان دو روایت مختلف بیرون داده شده است. یک روایت آنست که گروهک تروریستی طالبان با اغتنام فرصت بر مواضع و پوسته‌های نیروهای ارتش ملی افغانستان حمله کرده و فاجعه ای به بار آورده اند که در سیزده سال گذشته کمتر اتفاق افتاده است. این گونه حوادث در ولایت های شمال کشور امر بی سابقه بوده است.
روایت دیگر آنست که آنچه بر بدخشان رفته است که نه تهاجم از جانب گروه‌ها ی تروریستی که مردم برخی ولسوالی های آن ولایت در تبانی با برخی حلقه‌های مافیایی که دستی در حکومت هم دارند، آن حمله را سازماندهی کرده اند. یکی از مسئولان بلند پایه امنیتی در گفت و گو با یک تلویزیون خصوصی پرده از این راز برداشته و دستهای بسیاری را که در ایجاد آن حادثه دخیل بوده اند، آشکار ساخته است. واقعیت آنست که حادثه بدخشان و همانند آن، تنها توسط طالبان به وجود آمده نه می تواند، بلکه حلقه های گوناگون و گروه‌های مافیایی به هم پیوسته‌اند که سبب ایجاد این گونه حوادث تلخ و دردناک می‌شوند. بنابراین با تعمق به رویداد بدخشان می توان به ابعاد و زوایای پنهان آن رویداد دست پیدا کرد وعمق آنها را مورد بررسی و تحلیل قرار داد. آنچه در بدخشان اتفاق افتاده است دارای ابعاد و زوایای گوناگون است. نخست این که بدخشان و ولسوالی های دور دست آن ولایت، مرز میان پاکستان و افغانستان قرار دارد و افراد تروریست وابسته به طالبان می تواند از مناطق صب العبور وارد آن ولایت شوند و حوادثی دردناکی را به وجود آورند. از سوی دیگر بدخشان مرز میان افغانستان و برخی کشورهای آسیای میانه نیز است تروریستان برای آن که مرز امنی برای خود ایجاد کنند، دست به چنین جنایت هایی می زنند تا رفت و آمدهای ایمن تری داشته باشند.
بدخشان برای گروه‌های مافیایی و تاجران مواد مخدر و سنگ های قیمتی، نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. بدخشان یکی از مراکزمهم تولید سنگ لاجورد در جهان است و هر قدر ناامنی بیشتر باشد و مناطق بیشتری از اقتدار حکومت بیرون باشد، زمینه حضور گروه‌های مافیایی بیشتر بوده و راه رفت و آمد برای آن گروه امن تر خواهد بود. بنابراین بدخشان علاوه بر آن که مورد توجه طالبان و گروههای تروریستی قرار دارد، باندهای مافیای اقتصادی و دزدان سنگ های قیمتی نیز توجه ویژه به بدخشان دارند. با توجه به این همه حساسیت و اهمیتی که بدخشان دارد، اگر رخدادی این چنین در بدخشان اتفاق می افتد، اولین مقصر آن حکومت افغانستان است.
دولت افغانستان به عنوان متولی و متصدی ایجاد و تحکیم امنیت در افغانستان از جمله در بدخشان، مقصر اصلی آن حادثه است. دست داشتن برخی از مردم آن ولایت در ایجاد ناامنی به هیچ عنوان از مسئولیت حکومت نمی کاهد؛ زیرا حکومت در دو عرصه موظف است که مسئولیت ها را به دوش گیرد، یکی شناخت مناطق ناامن و ضربه پذیری های احتمالی از طرف گروه‌های تروریستی و باندهای قاچاق است و سطح دوم عمل کرد، در جهت از میان برداشتن گروه‌های تروریستی وهراس افگن است. اگر حکومت افغانستان با درایت، مسایل امنیتی منطقه را زیر نظر می داشت و از رفت و آمدهای گروه های تروریستی وعوامل داخلی آن آگاه می بود و نقطه ضعف‌های مردم را در پیوستن به گروه‌های تروریستی درست شناسایی می کرد، با اطمینان می توان گفت که رخداد چنین غم انگیزی هرگز رخ نمی دا د، یا هم بااین گستردگی و پهنا نبود. اگر این رخداد یک بار برای همیشه رخ داده بود، ممکن بود توجیهی برای حکومت افغانستان باشد که غفلت حکومت سبب ایجاد چنین حادثه دردناکی شده است، در حالی که در سالیان گذشته نیز چنین واقعه‌هایی اتفاق افتاده است و حکومت نقاط ناامن را خوب شناسایی کرده است. با توجه به تجربه تلخی که از گذشته‌های چند ساله وجود داشته است، چگونه می توان باور کرد که چنین حادثه و رخداد دلخراشی فرزندان این کشور را به کام خود فرو برد؟
از جمله کارهای موثری که حکومت می توانست انجام دهد و به آن توجه نه کرده است، یکی تبلیغات مستمر و موثر و معرفی چهره های کثیف طالبان در نزد مردم است. دوم فعالیت های استخباراتی است که متاسفانه دولت افغانستان از این اهرم موثر ومفید در مهار تروریسم سود نمی برد و باعث می شود که حوادث چنین ناگواری در کشور اتفاق بیافتد. این که گفته می شود که مردم با گروه‌های ترریستی هم کاری کرده اند، این پرسش به وجود می آید که چرا باید مردم با طالبان هم کاری کنند؟ بی درنگ این گمان به وجود می آید که یا حکومت نقش مفید و موثری در میان مردم از خود ارایه نه کرده، مردم ناامید از نیروهای امنیتی، با طالبان همکاری کرده اند یا آن که عدم حضور حکومت و نیروهای امنیتی در حل مشکلات مردم و ایجاد امنیت روانی و فزیکی برای مردم دست به این عمل برده اند؟
بی تردید مردم برای آن که از خطر طالبان مصئون بمانند، ناگزیراند به رغم خواست قلبی خود دست دوستی به سوی طالبان دراز کنند تا مورد آزار و اذیت آن گروه قرار نگیرند، یا آن که نیروهای امنیتی کشور نتوانسته اند جایی در دل مردم بگشایند و هنوز مردم به آنها وعملکرد آن ها دل نبسته اند، اعتماد میان مردم و نیروهای ارتش ملی و سایر نیروهای امنیتی افغانستان به وجود نیامده است، ترجیح میدهند به گروه طالبان بپوندند.
در هر دو صورت دولت افغانستان مقصر اصلی آن حادثه است و این رخدادهای تلخ باعث می شود که حکومت برخوردهای جدی تر و مسئولانه تری با ناامنی ها داشته باشد. اختلافات داخلی حکومت هم باعث شده است که میزان اطمینان به حکومت هر روز بیش از گذشته کمتر شود مردم برای تامین امنیت جانی خود به گروه‌های مافیایی تکیه کنند یا باج دهند تا از خطر مصئون بمانند.


کد مطلب: 110013

آدرس مطلب :
https://www.avapress.net/fa/note/110013/یک-رویداد-دو-روایت

آوا
  https://www.avapress.net