تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۸ دلو ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۰۹
کد مطلب : 203453
اندیشه ولایت فقیه کامل ترین اندیشه عصر ما و بعد از ما است
داکتر معصومی بیان کرد:اندیشه ولایت فقیه کامل ترین اندیشه ی عصر ما و تا مدت های بعد از ما خواهد بود. این اندیشه هم ما را نجات می دهد و هم ما را محبوب می سازد و هم ما را به عزت می رساند؛ امروز کار به جایی رسیده که ما با این اندیشه و با پایگاه این اندیشه که در این سرزمین است، به خود می بالیم و افتخار می کنیم.
همزمان با ایام دهه فجر، نشست تخصصی " افغانستان و ضرورت عمل به اندیشه های امام خمینی"ره"؛ نگاهی به گذشته و جدیتی برای آینده" به مناسبت تجلیل از سالروز پیروزی انقلاب اسلامی و مقام شامخ شهید مظلوم سیدعلی اکبر مصباح و هشت تن از یارانش، از سوی مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان برگزار شد.

داکتر سید عبدالحمید معصومی؛ پژوهشگر و کارشناس امور دینی یکی از سخنرانان این مراسم با بیان این که امام خمینی (ره) با خلوص نیتی که داشت در سه جهت کار کرد، گفت: این شخصیت بزرگ اسلام، قبل از آن که درباره ی اصلاح مردم اقدامی بکند، درباره ی اصلاح خودش گام های مهمی برداشت. حضرت امام به همان اندازه ای که در جهت بیداری مردم فریاد زد به همان نسبت در نیمه های شب برای صفای باطن خودش ناله کرد. این دو از هم جداشدنی نیست. هر وقتی که ما خود را فراموش کردیم، در آن صورت خود آلوده میشویم. وقتی آلوده و گرفتار شدیم ما نمیتوانیم دیگران را نجات بدهیم اگر هم ادعا بکنیم، ادعای گزاف است. یک بُعد تفکر این شخصیت این بود که در تمام لحظات   مواظب خودش بود و تا آخر عمر به لطف پروردگار آلودگی ای پیدا نکرد، پاک آمد، پاک زندگی کرد و پاک از دنیا رفت.

داکتر معوصومی به دومین کارکرد امام خمینی(ره) یعنی تفکر اجتماعی اشاره کرد و گفت: ایشان یک عابد محض بود،یک خالص و عارف اصل بود، در این زمینه تقریبا از افراد کم نظیر بود ولی راجع به اجتماع چنان فکر می کرد که انسان تصور می کند کل وجود این شخص معطوف به درد های این جامعه است.

وی ادامه داد: بهترین فرصت خود را صرف اصلاحات اجتماعی کرد. طرح هایی که می داد ،صحبت هایی که می کرد و راه  هایی که نشان می داد، آدم چنین فکر می کرد که این شخصیت، خانواده ی چهار پنج نفره ای ندارد، یک خاندان در آن زمان سی وشش میلیونی دارد. به سی وشش میلیونی چنان فکر می کند که پدران دلسوز در مورد خانواده های سه چهار نفری خودش به شدت به مردم علاقه مند بود.

پژوهشگر و کارشناس امور دینی با بیان این که امام خمینی خود را خدمتکار می دانست و به آن افتخار می کرد، گفت: به همان نسبت در برابر زورمندان دنیا و زور گویان و ستمکاران دنیا مقاوم پا و برجا قوی و شکست ناپذیر بود.ما امروز به همچین فکری نیاز داریم ، دوستان مطالعه کنند آنها که هرجا هستند، این مذاهب اسلامی به پیامبر ختم می شود، به قرآن ختم می شود، به دستورات الهی ختم می شود. هر قوم و یا مذهبی باید روی این بحث تفکر کند،این اندیشه کامل ترین اندیشه ی عصر ما و تا مدت های بعد از ما خواهد بود. این اندیشه هم ما را نجات میدهد هم مارا محبوب میسازد هم ما را به عزت می رساند؛ امروز کار به جایی رسیده که ما با این اندیشه و با پایگاه این اندیشه که در این سرزمین است، به خودمیبالیم و افتخارمیکنیم، احساس عزت میکنیم به خاطر این مقاومت ومردانگی وایستادگی ای که در برابر بیگانگان داشته ایم.

داکتر معصومی اظهار داشت: امروز ما با سه دلیل عمده به تفکرات امام خمینی نیاز داریم، یکی به خاطر آن که اوضاع ما شبیه اوضاع آن روزهایی است که امام خمینی شروع به کارکرد، بنابراین راه حل ما مشابه آن راه حل باید باشد؛ ما تمام نظام هارا در افغانستان  تجربه کردیم، دیگر چی رو میخواهیم تجربه کنیم؟الان اگر ازما بخواهند شما چه نوع نظامی میخواهید کدام نظام را ارائه بدهیم؟ همه را تجربه کرده ایم. دیدیم،مدت بیشتر از ده سال وبیشتر از اون تکیه کردیم، اعتماد کردیم، تمام کارهای ما را به آن خارجی نامدارسپردیم و آخر نتیجه ای که به ما داد نه عزت بود نه احترام بود نه آرامش بود نه رفاه بود نه سربلندی بود نه انسانیت بود،  اسلامی هم که ما انتظار نداشتیم از اول، این دو و سوم این اندیشه کامل ترینه این را نباید بگزاریم که هم از دست ما برود و برمبنای این اندیشه در این محور دورهم جمع بشیم وانشاءالله به توفیق پروردگار به یک نظام مطلوب وانسانی اسلامی وعدالتخواه دسترسی پیدا بکنیم.

مشروح سخنان داکتر سید عبدالحمید معصومی به شرح ذیل می باشد:

در این شکی نیست که یکی از جوامع گرفتار و دارای مشکلات فراوان در روی زمین ما هستیم،گرفتاری ها و پریشانی ها و نابسامانی های ما هم از نظر عمر و زمان مدتی طولاتی را در بر می گیرد و هم از نظر شدت و کیفیت از آن نوع گرفتاری های کم نظیر است.

این گرفتاری های معلول چیست؟ بحث مفصل تری لازم دارد، اگر سخنی که در آخر باید بگویم، الان عرض کنیم این است که رفع این گرفتاری ها و دفع گرفتاری های محتمل در آینده در شرایط فعلی در گروه شناخت و پیروی از تفکر مرد بزرگ و اندیشمند قرن و مجاهد بی نظیر و عالم معروف و مجتهد زبردست حضرت امام خمینی( ره) است به سه دلیل

دلیل اول:شرایط ما امروز مشابه شرایطی است که ایران در سال های 57 و قبل از سال های 57 داشت، گرفتاری های که در آن زمان متوجه این کشور بود، بسیار شبیه است به آن چه که ما امروز به آن گرفتاری ها مواجه هستیم، یک دشمن خارجی بر همه شئون زندگی در ایران تسلط داشت و در واقع اداره کشور با مشاوره و با صلاح دید آن کشور و هم پیمانان آن کشور خارجی بود که آمریکایی ها باشد و اوضاع اجتماعی، فرهنگی به شدت ناهنجار بود، چون یک ناظم بر اوضاع اجتماع وجود داشت و آن ناظر از مردم نبود، از خارج بود، با فکر خارجی با فرهنگ خارجی ، با اخلاق خارجی با روش و منش خارجی؛ امروز دقیقا همین شرایط برای ما است، و ما گرفتار توسط آن کشور که در سال 57 و ماقبل از 57 در ایران بود، امروز همان گرفتاری ها با شدتِ بیشتر و با حدت بیشتر متوجه ما است، همان کشور خارجی با تمام رفقا و همپیمانانش و با نیروی نظامی قابل توجه و با سیطره و نظارت شدید تر بر اوضاع کشور در افغانستان وجود دارد ، این دلیل اول

بنابراین وقتی ما از نظر شرایط شباهتِ کامل به شرایط سال 57 ایران داریم ، دنبال یک راه حلی باشیم که این راه حل هم شباهت تمام به راه حلی وجود داشته باشد که در سال 57 در ایران ارائه شد و پیروز شد  و موفق شد و تا امروز علارغم دشمنی تقریبا تمام قدرت های موجود در جهان پابرجا ایستاده و به لطف پرودگار ریشه پیدا کرده و قوی تر شده است .

پس این تشابه گرفتاری ها ، این تشابه در پریشانی ها و مشکلات راه حل مشابه می طلبد، به نظر می رسد که این یک امر منطقی باشد و اندیشمندان ما اگر بی طرفانه به این موضوع فکر کنند به همین نتیجه هم رسید که گرفتاری های مشابه در مان های مشابه می طلبد که این تشابه بین اوضاع امروز ما و شرایط و اوضاع چهل  یک سال پیش در ایران کاملا وجود دارد.

دلیل دوم که امروز ما باید تفکر امام خمینی را از سر مطالعه کنیم و بیاندیشیم و در جامعه پیاده کنیم و همه ما دور این محور تفکر جمع شویم این است که ما رژیم ها و نظام های گوناگونی را تجربه کردیم، نا کارمد بوده، چهار تای این هارا خدمت شما عرض میکنم که در عمر ما و در زمان ما اتفاق افتاده است.

یک رژیم سلطنت که از 200 سال بیشتر در آن کشور حاکم بود، سلطنت ارثی و خانوادگی، عمده توجه آن ها به حفظ سلطنت بود، خاندان سلطنت بیشتر از پادشاه نقش داشتند، در این مدت 200 سالی که سلطنت در افغانستان بود تا سال های 57 یا قبل از آن تا سال 52 گام مثبتی برای این کشور برداشته نشد، در این مدت 200 سال سلطنت نه کار مهم در پیشرفتِ امور اتفاق افتاد و نه کارِ قابل توجه در فرهنگ و معنویت، بگذاریم تفسیر این مطلب در جای دیگر و فرصت دیگربیان شود، فقط  این قدر میتوانیم بگویم که سلطنت در افغانستان به عنوان یک رژیم ناکارآمد و نارسا در طول تاریخ خودش مطرح بوده است که دوستان به خاطر دارند، بنابراین این را ما تجربه کردیم و این تجربه را میخواهیم به دنیا اعلام کنیم،

بعد از سلطنت دومین نظامی که ما تجربه کردیم و همه ما آن را دیدیم و احساس کردیم و درک کردیم و تلخی هاش را خوب چشیدیم و تا حالا ثمرات تلخ آن نظام ما را رنج می دهد، نظام مارکسیستی بود، نظام مارکسیستی به مدت بیشتر از یک دهه در این کشور حکومت کرد، از جناح های مختلفشان روی کار آمدند که طبق معمول باید کودتا روی کار آمد و با خنجر و شمشیر و تفنگ ادامه پیدا کرد، نمک بر زخم شما نپاشم و ازمسائل آن روزگار که خود شاهد آن بودیم یاد نکنم، که چه مصیبت هایی و چه بلا هایی و چه فاجعه هایی و چه درد هایی در آن زمان در این جامعه پیش آمد، چه جوان هایی را بردند و زنده زیر خاک کردند و چه بزرگان و دانشمندانی را بردند و به قتل رساندند و یک حالتِ غیر معمول در کشور پیش آمد، این رژیم هم نا رسا بود،آیا رژیم مارکسیستی و کمونیستی در مدت قابل توجهی که در افغانستان حکومت کرد کفایت داشت، نداشت ، هیچ کفایتی در کار نداشت، هر چی بگیم تنفر به وجود آورد و هر چی بگیم مشکل ایجاد کرد، این نظام دومی بود که ما تجربه کردیم.

برای مدتی هم مجاهدین روی کار آمدند، گرچه نیت بزرگان، نیت خوبی بود ولی یک حالتِ عدم کفایت در مدیریت و یک حالت بی نظمی در امور نمایان بود و این هم باعث شد که جدایی ها و تفرقه ها و جنگ ها پایان نپذیرد که هیچ ،که بیشتر هم شد، اتفاقا افراد کار ناآزموده، افراد از نظر مدیریت دوره ندیده و افرادی که از نظراخلاقی و فرهنگی احتیاج به کار بیشتری داشتند، آمدند ونتیجه این شد که باز هم مردم متواری شوند و باز هم مردم کشور را ترک کنند و تقریبا یک وضعیت ناامیدی و یأس در مردم پیدا شد. آن مدتی که بود گذشت وسپری شد، اگر بناست نظام اسلامی به اون شکل دوباره روی کار بیاید، مادیدیم و بودند فکرنکنم کسی دوباره رای بدهد یا طرفداری کند. پس نظام به نام اسلامی، ولی باید ماهیت بی نظمی و با ماهیت ناکارآمدی در مدیریت، اینو ماتجربه کردیم. دیدیم اگر کسی آماده باشد برای شنیدن این تجربه ها مامردم حاضریم که تفسیر آن را با آنها در میان بگذاریم، اینم تجربه کردیم؛ این نظام سوم بود، سه تا نظام را ما تجربه کردیم ودیدیم، نظام چهارمی ای که ما تجربه کردیم در این ده دوازده سال اخیربود، نظام حکومت در سایه ی خارجی ها. حکومت ودولت در سایه ی حمایت همه جانبه ی بیگانگان. آنچه حکومتی، آنچه وضعی، اینکه دیدیم یک سال دوسال نیست، اگر ما منصفانه قضاوت کنیم در این مدت دوازده سال بیشتر،ما با این روش سروکار داشتیم ودیدیم که این نه به سوالات مردم پاسخ میگوید، نه عدالت اجتماعی را میتواند پیاده کند نه کشور را به سوی پیشرفت مادی لااقل،لااقل پیشرفت اقتصادی بکشاند و نه مردم را دوباره با آن کشور جمع کند در یک کلمه این حکومت در سایه ی بیگانگان، و با حمایت بیگانگان، بانارسایی جدی مواجه شد، نارسا بود در کار. باید قبول کنند که نارسا بود، و هرروزی هم که از عمر این حکومت در سایه ی بیگانگان ما او را اسم گذاری کردیم، میگذرد این نارسایی ها و عدم کفایت بیشتر خود را نشان میدهد. حالا ما و شما در یک محفلی مثل این‌، یا دور یک میزی جمع شده ایم ونشسته ایم چکار بایدکرد؟ این کشور را باید رها کرد؟ به حال خودش گذاشت؟ هرچه پیش آمد پیش آمد؟
 
هرچه گفتند،بگویند؟ و همین شرایط باهمین روحیه فرزندان ما چگونه تربیت خواهند شد؟ آینده چگونه خواهد شد؟ تاریکی بیشتر از این می شود؟ یا نه، اندیشمندان محاسن سفید ها، بزرگان، جوانان، دانشمندان، طرح جدیدی مطرح کنند. این طرح جدید چه باید باشد؟ یک طرح باقی مانده وآن طرح مطالعه ی تفکرات امام خمینی است. این مرد چه کرد؟ یک مردی بود زمینی، متولد در یک شهر معین، شناخته شده،پدر، مادر،از همین کشور ازهمین مشرق زمین، ازهمین کشورهای اسلامی. این چیکار کرد که این کشور حساس و استراتژیک راهم نجات بدهد و هم پیش برود و هم الطاف خاص پروردگار را جذب کند به خود، می ماند این تفکر، دلیل سومی که ما باید به تفکر امام خمینی رو بیاوریم، ونیاز داریم به این، کامل بودن این تفکره، جامع بودن این تفکره. کسی که این را مطرح کرد، آن با لطف پروردگار، به حب اسلام دسترسی پیدا کرد بر خلاف چیزی که امروز به نام اسلام تبلیغ می شود و خیلی هم آمیخته با چیزهای دیگر است  وخیلی هم ناخالصی دارد این شخصیت به این خلوص دسترسی پیدا کرد ودر سه جهت کارکرد،همزمان کارکرد، هماهنگ کار کرد. یک؛ قبل از آنکه به مردم چیزی بگویدبه خودگفت، قبل از آنکه در باره ی اصلاح مردم اقدامی بکند، درباره ی اصلاح خودش گام های مهمی برداشت.این شخصیت به همون اندازه ای که فریاد زد،در جهت بیداری مردم، به همون نسبت ناله کرد در نیمه های شب برای صفای باطن خودش. این دوتا از هم جداشدنی نیست. هر وقتی که ما خودرا فراموش کردیم، در آن صورت خود آلوده میشویم. وقتی خود آلوده شدیم وگرفتار شدیم مانمیتوانیم دیگران را نجات بدهیم اگر هم ادعا بکنیم، ادعای گزاف ایست. یک بعد تفکر این شخصیت این بود که در تمام لحضات مواظب خودش بود. وتا آخر عمر به لطف پروردگار آلودگی ای پیدا نکرد، پاک آمد، پاک زندگی کردو پاک از دنیا رفت.

بعد دوم تفکرش اجتماعی بود. ایشون یک عابد محض نبود، ایشان یک خالص عارف واصل نبود، اینم بود در این زمینه تقریبا از افراد کم نظیر بود ولی راجع به اجتماع چنان فکر میکرد که انسان تصور میکند کل وجود این شخص معطوف به درد های این جامعه است. بهترین فرصت خودرا صرف اصلاحات اجتماعی کرد. طرح هایی که میداد،صحبت هایی که میکردوراه هایی که نشان میداد، آدم چنین فکرمیکرد که این شخصیت، خانواده ی چهارپنج نفره ای ندارد، یک خاندان در آن زمان سی وشش میلیونی دارد. به سی وشش میلیونی چنان فکر میکند که پدران دلسوز در مورد خانواده های سه چهار نفری خودش به شدت به مردم علاقه مند بود به هدایت مردم، به عدالت در میان مردم علاقه مند بود به همان نسبت که به مردم علاقه مند بود، خودرا خدمتکار میدانست افتخار میکرد به آن به همان نسبت در برابر زورمندان دنیا وزور گویان دنیا وستمکاران دنیا مقاوم پا برجا قوی وشکست ناپذیر بود.ما امروز به همچین فکری نیاز داریم ، دوستان مطالعه کنند آنهاکه هرجا هستند این مذاهب اسلامی به پیامبر ختم میشه، به قرآن ختم میشه به دستورات الهی ختم میشه. هرمس هر قومی هست هر مذهبی هر منطقه ای حالا مذهبش فرق میکند روی این مطلب باید فکر کرد.اندیشمندان به خدا منصفانه باید فکرکنند.این اندیشه کامل ترین اندیشه ی عصر ما وتا مدت های بعد از ما خواهد بود. کامل ترین اندیشه همینه. این اندیشه هم ما را نجات میدهد هم مارامحبوب میسازد هم مارا به عزت میرساند وهم امروز کار به جایی رسیده که ما بااین اندیشه وبا پایگاه این اندیشه که در این سرزمین است، به خودمیبالیم وافتخارمیکنیم احساس عزت میکنیم به خاطر این مقاومت ومردانگی وایستادگی ای که در برابر بیگانگان داشته ایم.

خلاصه مطلب،امروز ما با سه دلیل عمده به تفکرات امام خمینی نیاز داریم، یکی به خاطر آن که اوضاع ما شبیه اوضاع آن روزهایی است که امام خمینی شروع به کارکرد، بنابراین راه حل ما مشابه آن راه حل باید باشد؛ ما تمام نظام هارا در افغانستان  تجربه کردیم، دیگر چی رو میخواهیم تجربه کنیم؟الان اگر ازما بخواهند شما چه نوع نظامی میخواهید کدام نظام را ارائه بدهیم؟ همه را تجربه کرده ایم. دیدیم،مدت بیشتر از ده سال وبیشتر از اون تکیه کردیم، اعتماد کردیم، تمام کارهای ما را به آن خارجی نامدارسپردیم و آخر نتیجه ای که به ما داد نه عزت بود نه احترام بود نه آرامش بود نه رفاه بود نه سربلندی بود نه انسانیت بود،  اسلامی هم که ما انتظار نداشتیم از اول، این دو و سوم این اندیشه کامل ترینه این را نباید بگزاریم که هم از دست ما برود و برمبنای این اندیشه در این محور دورهم جمع بشیم وانشاءالله به توفیق پروردگار به یک نظام مطلوب وانسانی اسلامی وعدالتخواه دسترسی پیدا بکنیم.
 
https://avapress.net/vdcenx8wxjh87ei.b9bj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما