"من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی هستم، گروه طالبان چند ساعت پيش وارد مزارشريف شدند، خبر فوری مزارشريف سقوط كرد؛ اينجا محل كنسولگری ايران در مزارشريف است، عدهای از افراد طالبان در محوطه كنسولگری ديده میشوند. طالبان به زور وارد كنسولگري شدهاند، صدايشان در حياط به گوش میرسد، من بايد بروم، بايد قطع كنم..."
روزهای میانی ماه اسد سال 1377 شمسی است. حرارت آتش ابزارآلات جنگیِ گرداگردِ شهر مزارشریف با حرارتِ خورشید تابستان یکی شده است. صدای نفیر گلوله و هاوان و راکت از چهار سوی شهر به گوش میرسد. وضعیت به شدت آشفته است. شهروندان عادی در گوشه و کنار در تلاشند تا دست خانواده و ناموسشان را گرفته و از شهر خارج شوند. آتش رگبارها شب و روز نمیشناسند.
چند روزِ وحشتناک و طوفانی میگذرد، صفحات تقویم، شنبه 17 اسد را نشان میدهد. طالبان وارد شهر مزارشریف میشوند. همهی ساکنین شهر، حتی کودکان و زنان نیز برای آنان هدف جنگی به شمار میآیند.
قصد طالبان تصرف کامل شهر است. این گروه وارد هر ساختمانی که میشود تمام آن را زیر و رو میکند. البته در این میان، تعدادی از آنها که با محیط شهر ناآشنا هستند ظاهرا با هدایت جریانی خاص و دستهایی پشت پرده، هدفی از قبل تعیینشده دارند: "ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف".
بعد از پیدا کردن موقعیت ساختمانِ کنسولگری، به زور اسلحه و تجهیزات جنگی وارد آن میشوند. درون کنسولگری 10 نفر دیپلمات و یک نفر خبرنگار حضور دارند. طالبان بعد از ورود به ساختمان، هر یازده نفر را به طبقه زیرزمین منتقل کرده و بعد از مدت کوتاهی همه را به رگبار میبندند. تمامی 11 نفر به جز یکی از دیپلماتها به شهادت میرسند. تنها شاهد رویداد نیز زخم برمیدارد و خود را به سختی به هرات و سپس شهر مشهد میرساند.
در حادثهی حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف، محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی نیز در زیر رگبار بیامان گلولهها به شهادت میرسد.
خبرگزاری صدای افغان (آوا)؛ به مناسبت فرارسیدن 17 اسد که به مناسبت شهادت شهید محمود صارمی، در جمهوری اسلامی ایران به نام روز خبرنگار نامگذاری شده است، به سراغ فردی رفت که در آن سالها با شهید محمود صارمی رفاقت داشته است. آنچه در ادامه میخوانید، خاطرات و ناگفتههای این خبرنگار از شخصیت شهید محمود صارمی است:
"محمود صارمی از سال 1375 به عنوان مسئول خبرگزاری ایرنا در مزار شریف انتخاب شد. من ایشان را انسانی جسور، شجاع و باتجربه میدانم که توانست با احساس مسئولیت و وجدان کاری خیلی بارزی که داشت، صدای مظلومیت مردم افغانستان را به گوش جهانیان برساند."
"بنده اولین بار در سال 1375 با ایشان آشنا شدم. من آن زمان در مزار شریف به کارهای رسانه ای مشغول بودم و به صورت دوامدار با خبرگزاری ایرنا و سایر خبرگزاریها در سمت شمال همکاری داشتم. آقای صارمی مردی مهربان، خوشرفتار، مورد اعتماد و دارای سعهی صدر بالایی بود. او در سمت شمال افغانستان، با خبرنگاران رادیو و تلویزیون ملی و مطبوعات ولایت بلخ همکار بود."
" من با شهید صارمی در زمینه تهیه گزارش و کسب اخبار از منابع مهم در سالهای 75 الی 77 همکاری نزدیکی داشتم. ایشان همیشه در اطلاعرسانی بسیار بهروز بود، به ویژه در بخش تحولات سیاسی نظامی در ولایات شمال کشور مانند بلخ، جوزجان، فاریاب، بغلان، قندوز، تالقان و بدخشان که تحت پوشش خبری وی بود. شهید صارمی در بخش صدا و سیما و خبرگزاری ایرنا در مزارشریف مسئولیت داشت. شبکه اول، دوم و سوم صداوسیمای ایران در مزارشریف پخش زنده داشت و تمام مردم شهر از برنامههای آن استفاده میکردند."
"شهید صارمی همواره نگران سقوط شهر مزار و قتلعام مردم این شهر بود. یادم است که شهید صارمی برج ثور سال 1377 به من گفت: اگر اختلافات احزاب سمت شمال حل نشود و گروههای جهادی کنار هم قرار نگیرند، شاهد سقوط شمال بویژه مزارشریف به دست طالبان و بروز فاجعه انسانی و کشتار انسانهای بیگناه خواهیم بود. در همان ایام در ماه سرطان سال 1377 ولسوالیهای المار و قیصار بدست طالبان سقوط کردند و طالبان به سرعت به سمت فاریاب و اندخوی در حال نفوذ بودند. در آن شب و روزها جنگهای شدیدی بین نیروهای شمال و طالبان جریان داشت."
"تاریخ 15 یا 16 سرطان 1377 بود. شب در منزل در حال استراحت بودم. شخصی از خبرگزاری ایرنا درب منزلم آمد و به من گفت که آقای صارمی با شما کار دارد. بنده همراه ایشان وارد ساختمان کنسولگری ج.ا.ا در مزار شریف شدم . دیدم که ایشان درد شدید بطن دارد. قرار شد شهید صارمی به صورت عاجل به بیمارستان صحت عامه بلخ منتقل شود.
شبانه همراه آقای صارمی و چند کارمند دیگر روانه بیمارستان شدیم. در بخش سرویس عاجل جراحی رفتیم و مشکل ایشان توسط دکتر حیدری پزشک متخصص جراحی، آپاندیس تشخیص داده شد. مسئولین نمایندگی تاکید کردند که آقای صارمی باید فردا اولِ وقت توسط هواپیما جهت عمل جراحی به ایران منتقل شوند. ولی آقای صارمی گفت: نه، بنده ترجیح میدهم که در بیمارستان صحت عامه مزارشریف تحت عمل جراحی قرار گیرم. لذا 16 سرطان ایشان در شفاخانه صحت عامه بلخ تحت عمل جراحی قرار گرفت و عمل جراحی موفقانه به پایان رسید. ایشان چهار روز بستری بود ."
"با توجه به اینکه وضعیت امنیتی سمت شمال خوب نبود، آقای صارمی مورخ 20 سرطان به من گفت که باید همراه با من به ایران بروید. بنده صحبت ایشان را قبول کردم. مورخ 21 سرطان 1377 بنده همراه آقای صارمی توسط هواپیما به سمت ایران پرواز نمودیم. در فرودگاه مزارشریف با آقای اسماعیل فلاح خبرنگار ایرنا آشنا شدیم."
"ساعت حدودا 4 بعدازظهر بود. من آقای صارمی را داخل هواپیما همراهی میکردم. داخل هواپیما که شدیم اصلا جا نبود، صندلیها همه پُر بودند و جایی برای شهید صارمی پیدا نشد. لذا بنده و ایشان در راهرو هواپیما نشستیم."
"شماری از فامیل های مسوولین نیز در این پرواز حضور داشتند. شام بود، هواپیما در فرودگاه مشهد مقدس فرود آمد. بنده آقای صارمی را در آمبولانس سوار کردم و از همدیگر جدا شده و خداحافظی کردیم."
"مدتی گذشت. شهید صارمی در تاریخ 15 اسد سال 1377 به من اطلاع داد که باهم به سمت مزارشریف پرواز میکنیم. دقیقا زمانی بود که گروه طالبان از بالای اندخوی و شبرغان حمله کردهبودند. بنده به آقای صارمی گفتم که من نمیتوانم به مزارشریف بروم، چرا که وضعیت امنیتی سمت شمال و مزارشریف مناسب نیست و گروه طالبان در ولسوالی بلخ و اطراف کوته برق تسلط دارند. من نرفتم ولی شهید صارمی عازم افغانستان شد. در نهایت، دو روز بعد، تمامی خبرگزاریها خبر تلخ شهادت ایشان و دیپلماتهای کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف را مخابره کردند..."