تاریخ انتشار :شنبه ۱۱ ثور ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۱۵
کد مطلب : 125701
عدالت در بند ذهنیت های توتالیتر!
سخن رانی فاروق اعظم در ارگ ریاست جمهوری، تا هنوز با واکنش های گوناگونی روبروشده است. برخی سخنان نا فرهیخته او را تقبیح کرده اند،برخی نیز همانند کسانی که در سخنان او کف می زدند از او حمایت کرده اند. اگر نیک بنگریم سخن رانی این شخص، دارای ابعاد و زوایای گوناگون است. یکی از جنبه های آن سخن رانی سیاسی بودن او است که واکنش های سیاسی بر انگیتخه، برخی اعتراض کرده اند که چرا درمورد دانشجویان دایکندی چنین سخنان ناروایی گفته است. بهتر بود فاروق اعظم به جای نکوهش مردم و دانشجویان دایکندی آنها را مورد حمایت قرار می داد،تشویق می کرد تا این که سرزنش کند. مردمی که با تمام توان با فقرو محرومت های طبیعی مبارزه می کنند، گرسنه می خوابند؛ اما درس وت علیم و تعلم ر ا ترک نمی کنند. اگر او از نبود درس یا تعلیم و تعلم در لوی قندهار یاد می کند این رنج و مصیبت برای همه است و بجای آن که دیگران را مورد ملامت و یا شماتت قرار دهد، باید راه و راهکارهایی پیدا کند تا لوی قندهاز نیز درس و تعلیم را از اولویت های خود قرادهند. این که این کار صورت نمی گیرد یکی از علتها آنست که این گونه افراد گوشه عافیت نشسته اند به میان مردم نمی روند تا آنها را تشویق به درس و تعلیم و تعلم کنند و از خشونت باز دارند.
پس چیزی که به زعم این فرد غیر عادلانه می نماید نه تنها غیر عادلانه نیست که عین عدالت و عدالت مجسم است..این فرد و در مجموع این گونه طرز تفکر با روشنایی و علم مخالف هستند.
این ها به جای آن که از فرزندان لوی قندهار بخواهند که با مردم دایکندی به رقابت سالم بپردازند وبکوشند که ازاین ولایت محروم عقب نمانند کوشش می کند که مردم ودانشجویان دایکندی را مورد شماتت قرار دهند که چرا درس خوانده وبه دانشگاه راه یافته اند!؟. اما آنچه مهم است و روی آن درنگ شود،طرز دید وتلقی این فرد وبسیاری از کسانی است که معنای مخدوش وممسوخی از عدالت دارند. اگر از این منظر نگریسته شود،علت های مختلفی را می توان در اظهارات این گونه افراد بوضوح مشاهده کرد.یا تفسیری که از عدالت ارایه می کنند نا آگاهانه است و نمی داند که چه تفسیری معوجی ارایه می دهند یا آن که آگاهانه به این وادی قدم نهاده است و تفسیری از عدالت در ذهن خود انباشته اند با ای معیار دنیارا میزان می کنند.بنابراین باید توضیح داد وآنچه او ذهن خود را با آن انباشته است با معنا و تفسیری از عدالت هیچ سنخیتی ندارد.
در هر دو حال می سزد که نهاد های فرهنگی ، رسانه های گروهی تفسیری از عدالت ارایه دهند تا او به نادانی خود پی ببرد و بداند که آنچه او ارایه داده نه تنها عدالت نیست که عین بی عدالتی است.
اگر او آگاهانه به این تفسیر از عدالت پرداخته است بدین معنا است که در تفسیر عدالت، خود یا قوم خود را معیار قرار داده است ،همان معیاری که نه درسنت دینی و نه هم سنت غیر دینی و نه هم در دنیای مدرن قابل قبول است. شاید قرینه ای این تفسیر از عدالت را بتوان در افسانه های کهن دید، آنجا که می گویند ؛حاکمی تختی را معیار عدالت قرارداده بود، می خواست باآن تخت،بلندی وکوتاهی قد رهگذران را اندازه گیری کند! او رهگذران را بر تخت می خوابانید ،اگر بلند تر از تخت بود، فرمان می داد که پای او را قطع کنند، واگر کوتاه بود او را چنان می کشیدند تا قامت او با تخت برابر و موزون شود! آن حاکم این عمل خویش را یک رفتار عدالت گسترانه می دانست. اما عدالت هیچگاه تابع ذهنیت های افراد یا اقوام نیست. این ذهنیت ها است که باید خود را با عدالت متر و میزان کنند. وقتی کسی می خواهد معنایی از عدالت بفهمد، درسیره بزرگان و متفکران مراجعه می کند تا بفهمد که معنای عدالت چه بوده است. در دنیای مدرن که تفسیری جدید از عدالت در جهان سوم و بویژه در جهان اسلام   رواج پیدا کرده و از آن بهنام عدالت ساختاری یاد می شود که بر بنیاد قانون اساسی بنایافته است، نیز عدالت با معیار ذهنیت فرد یا شخص تعریف و تفسیر نمی شود. قانون اساسی دریک کشور بهترین معیار عدالت ورزی است.
آنچه در سخنان فاروق اعظم جلب توجه می کند آنست که، او تصور می برد که قومی که متعلق به اوست شایسته است که بیشترین امکانات را در اختیار داشته باشد و دیگران به تناسب نفوس خود از اماکانات سود ببرند. گرچه این فرد بااین صراحت سخن نگفته است واگر نیک نگریسته شود جز این تفسیر بر نمی آید . این طرز دید و تلقی هم باهیچ معیاری از عدالت سازگار نیست و بهتر است که او از دریچه دیگری به عدالت نگاه کند. آنچه مردم لوی قندهار یا جاهای دیگر کشور را از عدالت دور ساخته است ،مناطق دیگر کشور نیست، بلکه بی عملی های افرادی چون فاروق اعظم است که زحمتی برای خود نداده وب ه جای سفر کردن و آگاه ساختن مردم خویش گوشه لمیده و ذهن خویش یا با انباشته های آلوده که به درد هیچ فرد یا گروهی نمی آید. آنچه باید فاروق اعظم به آن می پرداخت و ریشه های بی رغبتی مردم می دانست،عملیات انتحاری است که ریشه های علم و فرهنگ و سواد را می سوزاند و مردم شریف قندهار را از سایر مردم عقب نگاه داشته است. اگر وضعیت به همین ترتیب ادامه پیدا کند، بی گمان در ده سال آینده دروازه های مکتب و مدرسه در بسیاری از مناطق پشتون نشین مسدود می گردد . این انسداد نه تنها ضربه های مهلکی به مردم پشتون وارد می آورد که تمام کشور را در یک وضعیت ناهنجار قرار می دهد. گرچه این کشور- در ذهن برخیها- به مناطق کوچک کوچک تقسیم بندی شده است، اما اگر بخواهد به یک روند توسعه دست پیدا کند جز تامین امنیت سراسری و نگاه متوازن به تمام نقاط کشور راهی وجود ندارد. غلط است این که کسی تصور کند که قندهار بتواند به یک رفاه نسبی دست پیدا کند، اما مرم دایکندی از همه چیز بی نصیب باشد یا برعکس. همه به هم ربط دارند، این کشور متعلق به همه است بهبودی یک منطقه به بهبود آن منطقه خلاصه نمی شود. اگر عقب بماند همه عقب مانده است. لذا بی هیچ گمان اگر ذهینت فاروق اعظم با تعصب و فشریت قومی در هم نیامیخته بود، او نه تنها رغبت مردم دایکندی به درس و تحصیل را غیر قابل تحمل نمی دانست که باید تشویق می کرد و به این دانشجویان فقیر وبی بضاعت مدال شجاعت می داد.
سخنان فاروق اعظم یک بخش دیگر هم دارد وآن بخش اخلاقی این گونه سخنان است. که در یک اخلاق دینی یا اخلاق سکولار این سخنان را توجیه پذیر است یانه؟
مولف : م. سمنگانی
https://avapress.net/vdcdzk0ffyt0x56.2a2y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما