تاریخ انتشار :يکشنبه ۴ سنبله ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۵۲
کد مطلب : 169435
آینده از آن کیست؛ مهاجران یا مبارزان؟
آرنولد توین بی در کتابش به‌نام «بررسی تاریخ» در مورد پیدایش تمدن‌ها بحث جالبی دارد. او می‌گوید تمدن‌ها پس از حالات چالش‌برانگیز، دشوار و بحرانی به‌وجود می‌آید. در تمدن‌های نخستین چالش‌ها را طبیعت به‌وجود می‌آوردند و در تمدن‌های بعدی چالش‌ها را تمدن‌ها و جوامع انسانی موجود برای یک جامعه به‌وجود آورده و جوامع را در حالت بحرانی و دشواری قرار می‌دهند.
 
گذشتگان به این عقیده بودند که چالش‌های به‌وجود آمده توسط طبیعت کار ابلیس می‌باشد و توین بی در مورد حالت قرن بیستم می‌پرسد: "آیا تمدن غربی در نسل خود ما همان نقش اسطوره‌ای مفیستوفلس (ابلیس) را در ارتباط با هریک از تمدن‌های موجود و هریک از جوامع بدوی موجود در روی زمین ‌بازی نمی‌کند؟ این چالش جدید است که نمی‌توانیم عجالتاً واکنش نهایی نسبت به آن‌را پیش‌بینی کنیم."
 
در گذشته زمانی‌که یک جامعه دچار چالش‌ها و مصائب می‌شد، انسان‌ها دو گزینه پیش رو داشتند: یا اینکه دست به مهاجرت بزنند و به‌جایی بروند که عاری از چالش‌های این منطقه باشد و یا اینکه در جای خویش مانده و با قربانی دادن و واکنش خلاقانه این چالش‌ها را به نفع خویش مهار کنند که در نتیجه همین خلاقیت برای مهار چالش‌ها تمدن‌ها را  به‌وجود می‌آوردند. در هر صورت، تمدن را کسانی به‌وجود آوردند که دچار مشکلات و مصائب یا از
طرف طبیعت بودند و یا از طرف تمدن‌ها و جوامع انسانی. چنانچه توین بی می‌گوید: "راحتی و سهولت دشمن تمدن است و هرچه دشواری بیشتر بوده به همان نسبت هم انگیزه افزون‌تر بوده است".
 
اکنون ‌که جامعه‌ ما دچار مصائب و دشواری از طرف تمدن مدرن غربی شده است، مردم یکی از دو گزینه را انتخاب می‌کنند، یا اینکه جامعه را رها کرده و از مصائب و دشواری‌ها فرار کرده دست به مهاجرت می‌زنند و یا اینکه در سرزمین خویش مانده و با مشکلات مبارزه می‌کنند.
 
قصد من اینجا قضاوت اخلاقی مهاجرین و کسانی‌که وطن را رها می‌کنند نیست؛ اما به نظر من کسانی‌که جامعه را رها می‌کنند نه اکنون و نه در آینده در ساختن جامعه‌ و تمدن بعدی ما چندان مفید بوده نمی‌توانند؛ زیرا آن‌ها با رفتن از این جامعه بر علاوه‌ اثاثیه‌های مادی، فکر و هویت خویش را نیز با خود برده و در جریان مهاجرت هردو دچار تغییرات می‌شود.
 
این‌ها در مهاجرت دو مرحله‌ عمده را پشت سر می‌گذارند؛ در مرحله‌ نخست آن‌ها در جامعه‌ای پا می‌نهند که با هویت آن‌ها همخوانی ندارد؛ بناءً به هراندازه‌ای که هویت قبلی در وجود شان قوت داشته باشد، به همان اندازه مقاومت ناخودآگاه برای رهاسازی هویت قبلی و پذیرش هویت جدید حس آزاردهنده‌ای در آن‌ها به‌وجود می‌آورد. این حس آزاردهنده به صورت‌های مختلف در اعمال آن‌ها ظاهر می‌شود. در بعضی‌ها به‌شکل مشکلات روانی، در بعضی‌ها به‌صورت اعتیاد به مواد مخدر و اعتیاد جنسی، در بعضی فقط یک حس ناراحتی؛ ولی در بیشتر موارد، به‌صورت خشم و نفرت با جامعه‌ قبلی که این‌ها فکر می‌کنند سبب این حالت آن‌ها شده است؛ بناءً به هر فرهنگ و کردار جامعه‌ خویش تازیده و آن‌ها را مردود می‌دانند.
 
در مرحله‌ دوم جبر زمان آن‌ها را مجبور می‌کند که هویت قبلی خویش را دور انداخته و با هویت جدید هم هویت می‌شوند. هم هویت شدن با هویت جدید، آهسته‌آهسته حس درک جامعه‌ قبلی را از آن‌ها می‌گیرد.
 
پس
از سپری نمودن این دو مرحله، اگر به نحوی از انحا آن‌ها دوباره رجعت کنند، نخست باید همان دو مرحله‌ را برای هم هویت شدن با هویت قبلی سپری کنند. این هم هویت شدن اگرچه برای خود شان با در نظر داشت تجربه‌ قبلی نسبتاً ساده باشد برای فرزندان آن‌ها مشکل‌تر از تجربه‌ نخستین خود شان است. در این‌صورت آن‌ها مجبور می‌شوند به‌خاطر فرزندان خویش هم هویت خارجی خویش را حفظ کنند و هم هویت اصلی خود را و به همان اندازه‌ا‌ی که هویت آن‌ها منقسم باشد، تعهد آن‌ها نیز شکسته بوده؛ زیرا با طاقت‌فرسا شدن چالش‌ها در جامعه‌ اصلی آن‌ها راه فرار بسیار ساده به هویت خارجی داشته و نمی‌توانند چنان‌که ضرورت است قربانی دهند.
 
ما شاهد تعهد دو هویتی‌های خویش در طول 17 سال گذشته هستیم که چگونه با اندک مشکلاتی راه خانه‌ دوم خویش را در پیش می‌گیرند. پس می‌توان نتیجه گرفت که کسانی‌که با قربانی دادن و پشت سر گذاشتن مشکلات صعب در جامعه به فکر راه ‌حل و مبارزه با چالش‌ها هستند مؤثریت بیشتری نسبت به دو هویتی‌ها دارند.
 
البته باید یادآور شد که کار مبارزان نیز ساده نیست و به همان اندازه که چالش‌ها بزرگ باشد، مبارزان در مقابل این چالش‌ها به همان نسبت دیوانه‌تر می‌نمایند، چنانچه کسانی‌که در مصر و بابل مبارزه را بر مهاجرت ترجیح دادند و تمدن مصر و بابل را به‌وجود آوردند، در نخست از نظر همسایگان شان جسارت بی‌ثمر نشان داده و کار بی‌فایده می‌کردند.
 
نکته‌ مهمی که هر مبارز برای سازندگی جامعه باید به یاد داشته باشد این است که  پیشرفت یک حرکت خطی نیست و هر جامعه مشکلات و ترقی‌ها را می‌بیند. دشواری‌ها و بحران‌های جوامع ما نیز می‌تواند با واکنش خلاقانه و قربانی دادن به یک فرصت مبدل شده و با بهره بردن از این فرصت می‌توان جامعه‌ خویش را بانی تمدن آینده ساخت.
 
پس مبارزه‌ سازنده می‌کنیم تا افتخار بانی بودن احیاء تمدن دوباره‌ اسلام را از آن جامعه‌ خویش سازیم و در این راه از ملامت گری هیچ ملامت گری نمی‌ترسیم.
 
https://avapress.net/vdcfm1dytw6dvja.igiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما